توضیحات
گلپر در یک آبادی پر از بچه زندگی می کرد. بچه هایی که با هم بازی می کردند و ترانه می خواندند. یک روز گلپر رنگین کمانی در آسمان دید.
همه بچه ها شاد شدند، بجز گلپر. گلپر از رنگین کمان خواست تا پایین بیاید و او بتواند یک پیراهن از رنگین کمان بسازد. وقتی پیراهن را پوشید، هیچ کس در آبادی به او نگاه نکرد و…
دیدگاهی دارید؟