0

 

گوسفندی که چاق میشد


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

براتعلی خان یک گله هزارتائی گوسفند داشت. ولی هیچوقت نه یک پیاله شیر به کسی کمک میکرد نه موقعی که یکی از آنها را سر میبرید، لقمه ای گوشت به بیچاره ای میداد.

هیچکس جرأت نداشت به او حرفی بزند و بگوید چرا آدم باید اینقدر خسیس باشد؟ گاهی زنش با ترس و لرز به او میگفت: براتعلی خان، خدارو خوش نمیاد. خوبه کمی گوشت به این چوپانها و کارگرها که این همه شب و روز زحمت میکشن، بدیم. اما براتعلی خان رنگ صورتش قرمز میشد و چشمهایش پر از خون و فریاد می کشید: مال خودمه…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

حسین چتر نور
ن‍ق‍اش‍ی‌: اب‍راه‍ی‍م‌زاده‌

تعداد صفحات

18

حجم (مگ)

2.5

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

مؤلف: حسین چترنور
ناشر: جوانه
زبان: فارسی
رده‌بندی دیویی: 8fa3
سال چاپ: 1363
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 10000 نسخه
تعداد صفحات: 16
قطع و نوع جلد: وزیری

دیدگاهی دارید؟