توضیحات
یادداشت اختصاصی مولف
کتاب «۳۳۳ چهرۀ درخشان» حاصل عشق و علاقه دو محصل دبیرستانی است که طی سه تابستان تحقیق، ترجمه و تالیف شد و در سال ۱۳۴۴ پایان یافت.
من و دکتر علیرضا تبریزی(پسرخالۀ نازنین و عزیزم که یک سال از من کوچکتر بود) در اواسط دهۀ چهل محصل دبیرستان بودیم. او در دبیرستان هدف شماره یک و من در دبیرستان تازه تاسیس رخشان(پسرانه خوارزمی) درس میخواندیم. رشته او طبیعی و رشتۀ من ریاضی بود. با یکدیگر بزرگ شده بودیم و عشقمان خواندن و دانستن بیشتر بود و هر دو عاشق مطالعه و تحقیق در مورد زندگی بزرگان علم و ادب و هنر ایران و جهان.
از آنجا که چنین کتابی که مجموعۀ زندگی و آثار بزرگان جهان باشد در دسترس نبود، سعی کردیم با بضاعت اندک خود اولین قدمها را با برداریم. وقتی کتاب آماده شد، آن را نزد استاد گرامی و فرهیختهام پرویز شهریاری بردم که در دبیرستان رخشان خوارزمی در سالهای پنجم و ششم تدریس میکرد. روانشاد شهریاری آن زمان مدیر بخش کتابهای سیمرغ انتشارات امیرکبیر بود که در قطع جیبی منتشر میشد.
ایشان کتاب را خواند و بلافاصله با ما قرارداد بست و کتاب در سه مجلد و بیش از ۱۲۰۰ صفحه با تیراژ سه هزار نسخه در بهمن ماه ۱۳۴۵ منتشر شد. تا کتاب به چاپخانه برود بیش از یک سال طول کشید و من دانشجوی پزشکی دانشگاه ملی شدم و از استاد روانشناسی، دکتر سیروس عظیمی خواهش کردم با مطالعه کتاب مقدمهای بر آن بنویسد که لطف کرد و نوشت که در ابتدای کتاب قرار گرفت.
کتاب منتشر و به سرعت نایاب شد. در اواسط دهۀ پنجاه من مسئول و مدیر قسمت انتشارات سینمایی امیرکبیر شدم که داستانش جداست، ولی همان روزها امیرکبیر از من خواست کتاب را تصحیح کنم تا تجدید چاپ شود. اما من و علیرضا در آمریکا بودیم و سخت مشغول و این مهم به حمید تبریزی(اینک دکتر دندانپزشک و در بوستون است) محول شد. ویرایش مجدد به امیرکبیر تحویل داده شد ولی با حوادث بسیار دیگر رنگ چاپ به خود ندید.
روانشاد دکتر علیرضا تبریزی پس از من به پزشکی دانشگاه ملی آمد و پس از پایان تحصیلات شاگرد اول دانشکده پزشکی شد و با بورس به آمریکا آمد و در رشته داخلی و گوارش تخصص و فوق تخصص گرفت و در هوستن تگزاس به طبابت پرداخت. این پزشک بسیار حاذق و فرهیخته و دوست داشتنی که حکم برادر را برای من داشت، متاسفانه در سال ۲۰۱۷ فوت کرد. روانش شاد و یادش گرامی.
پدربزرگ من شیح محمدحسین مقصودلو استرآبادی روشنفکری فرهیخته و پرچمدار نوگرایی و رهبر مشروطه خواهان استرآباد بود. همچنین ایشان مدرسه مدرنی در استرآباد تاسیس کرد که تدریس زبان فرانسه از جمله درسهایش بود. ایشان نماینده دورۀ سوم و چهارم مجلس شورای ملی هم بود و همزمان در دبیرستان دارالفنون نیز تدریس میکرد.
پدرم، روانش شاد، نام او را بر من نهاد که روی کتاب آمده است. اما مادر نازنینم که از جمله مدرنیستهای روشنفکر زمان خودش بود، نام فرزند اولش را بیژن، نام من را بهمن، نام سومین پسر را بهروز و آخری را بهزاد نهاد. از این رو، چند کتاب اول و تعدادی از مقالههایم در ابتدای امر با این نام آمده است.
در پایان باید از دوست ارجمند امیر عزتی، منتقد و نویسندۀ فرهیخته مقیم فنلاند، سپاس و تشکر ویژهای بکنم که با یازده سال کار شبانه روزی توانسته است بیش از بیست هزار عنوان کتاب و نشریه را در باشگاه ادبیات جمع کرده و در اختیار کتابخوانهای دنیا قرار دهد. هم اکنون نیز بیش از چند ده هزار عنوان دیگر فراهم کرده که در حال اسکن و آمادهسازی است تا به مرور در ماهها و سالهای بعد عرضه شود.
اما چنین کار سترگی بدون حمایت مالی ما ایرانیان علاقمند به فرهنگ، تاریخ، ادب و هنر ایران به هیچ وجه میسر نیست. از دوستان، انجمنهای فرهنگی و سازمان مختلف، دانشگاهها، مسئولین بخش خاورمیانه شناسی و ایرانشناسی دانشگاههای سراسر دنیا، استادان دانشگاهها، بنیادهای فرهنگی، و همه و همه خواهش میکنم کمک و حمایت مالی خود را از باشگاه دریغ نکنند تا بتواند به هدف مهم خود یعنی حفظ میراث فرهنگی همه ایرانیان برسد.
یافتن، خرید و جمع آوری نشریات و کتابهای ممنوعه، کمیاب، سانسور نشده، …و اسکن کردن و آماده سازی آنها کار آسانی نیست و هزینۀ بسیاری دارد که در طول یازده سال رقم بزرگی را بالغ شده و امیر عزتی این بار سنگین را به تنهایی بر دوش کشیده است. امیدوارم این چند خط و درخواست من موثر باشد و بتواند کمکهایی نیز دریافت کند.
بهمن مقصودلو
نیویورک، سی و یکم آگست سپتامبر ۲۰۲۲
دیدگاهی دارید؟