توضیحات
دنباله اش را نگیر
آلبرتو موراویا (به ایتالیایی: Alberto Moravia) (نام اصلی: آلبرتو پینکِرْلِه) (زاده ۲۸ نوامبر ۱۹۰۷ – درگذشته ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۰) یکی از رماننویسان برجسته ایتالیا در سده بیستم بود. موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی است. معروفترین اثر او رمان ضد فاشیستی دنبالهرو است.
***
آلبرتو در کودکی زبانهای انگلیسی و فرانسوی را آموخت. در ۹سالگی به بیماری سل استخوان مبتلا شد و بیماری او – که پنج سال مداوم را در بستر گذراند – تا ۱۷سالگی ادامه داشت و در این مدت نزد معلم خصوصی آموزش میدید. موراویا در خاطراتش مینویسد: «کم درس میخواندم و بهزحمت توانستم تنها مدرکی را که دارم، یعنی دیپلم، بگیرم.
آن زمان عضو کتابخانههای بسیاری بودم و هفتهای ۵-۴ کتاب به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی و فرانسوی میخواندم؛ ترجیحاً تئاتر و رمان. به طور منظم، ابتدا کتابهای یک نویسنده را میخواندم و بعد میرفتم سروقت نویسندههای دیگر… و کمکم شروع کردم به نوشتن که بیشتر تقلید از نویسندگانی بود که تحسینشان میکردم (در ضمن از ۱۱سالگی شروع به نوشتن رمان کردم). اما دو سال آخر بیماری، نتوانستم نه بخوانم و نه بنویسم و این مدت را که بیماریام حاد شده بود، در بیمارستان گذراندم».
اولین اثر موراویا به نام «بیتفاوتها» که بیانگر فساد اخلاقی بورژوازی و انحلال جامعه ایتالیا در آن زمان بود، با بیتفاوتی ناشران روبهرو شد و او ناگزیر آن را با سرمایه پدر در سال۱۹۲۸ منتشر کرد. کتاب از سویی با استقبال روبه رو شد و از سوی دیگر، به سبب تجزیه و تحلیل جامعه بورژوازی، مورد حمله برخی از نشریات وابسته به رژیم، از جمله برادر موسولینی قرار گرفت. فعالیتهای روزنامهنگاری او با نشریات «استامپا» و «گاتزتّا دل پوپولو» تحت نظارت «مالاپارته» آغاز شد.
پس از انتشار «بیتفاوتها» برای مدت شش سال اثری از موراویا منتشر نشد. این مدت به سفر و مطالعه و تدارک رمان «جاهطلبیهای اشتباه» گذشت. موراویا پس از انتشار این کتاب، به نفوذ فرهنگی فاشیسم حمله برد و به همین سبب، بنابه دستور مقامات فاشیست، روزنامهها از نوشتن درباره این رمان منع شدند و این اثر با توطئه سکوت روبهرو شد.
موراویا با آغاز جنگ دوم جهانی، به همراه «السامورانته» که در سال۱۹۴۱ با او ازدواج کرد، به کاپر رفت و تا سال۱۹۴۳ همانجا باقی ماند. اقامت در کاپری، او را با زندگی دهقانان و کارگران، از نزدیک آشنا کرد و حاصل این اقامت چندساله او، بسیاری داستانهای کوتاه و رمان «آگوستینو» است. السامورانته نیز در همین زمان (۱۹۴۱) رمان «بازی پنهان» را به رشته تحریر درآورد. موراویا با سقوط فاشیسم – که مانعی برای فعالیت موراویا و دیگر نویسندگان متعهد و آزاده ایتالیا بود – بار دیگر روزنامهنگاری را از سر گرفت و با تلاش بیشتر به نگارش داستانهایش ادامه داد. اوپس از جنگ به پرولتاریا و خردهبورژوازی گرایش یافت و داستانهای «زنی از چوچارا»، «داستانهای رمی» و «داستانهای تازه رمی» را در سالهای۱۹۵۴ و ۱۹۵۹ نوشت.
موراویا در بسیاری از آثارش به تجزیه و تحلیل روانشناسانه شخصیتهای داستانش میپردازد و پرده از خصایل پنهان آنان برمیکشد و برای این منظور، به شیوههای مختلف داستاننویسی – از رئالیسم تا سوررئالیسم و داستانهای واپسینی که بیشتر به مقاله نزدیکترند، روی میآورد.
آلبر موراویا در سال ۱۹۹۰ و در سن ۸۳ سالگی چشم از جهان فرو بست.
از آثار اوست:
بیتفاوتها (۱۹۲۹)
دنبالهرو (۱۹۴۷) ترجمه شهریار بهترین نشر روزنه کار
سرکشی (۱۹۴۷)
زن رمی (۱۹۴۷)
داستانهای رومی (۱۹۵۴)
تحقیر (۱۹۵۴) ترجمه پرویز شهدی تحت عنوان امیلی و پنلوپه نشر دشتستان.
دو زن (۱۹۵۷) ترجمه شیوا رویگران
دلتنگی (۱۹۶۰) ترجمه فرامرز ویسی نشر افراز
عشق و زناشویی لیدا
اروتیسم در ادبیات
یک چیز فقط یک چیز است
دستفروش
داستانهای ماقبل تاریخ، ترجمه مرضیه خانی و اعظم نساجیان، نیلوفر، ۱۳۹۵
دیدگاهی دارید؟