توضیحات
روز اسب ریزی
از کتاب همهی یوزپلنگانی که با من دویدهاند
.
«نجدی » در «روز اسب ریزی » داستان را از زبان اسبی تعریف می کند که اتفاقات و ماجراهای چند روزه ، او را از عرش به فرش می کشاند. داستان از این قرار است که اسب پس از دوسالگی ، قبراق و سرحال ، اسب مسابقه قالاخان است و او را برنده یک زین یراق دوزی شده می کند.
پس از آن روزی اتفاق می افتد که آسیه دختر قالاخان از اسب می خواهد که بگذارد سوارش شود و بدون زین و یراق به او سواری دهد. اینچنین می شود و دهکده به واسطه این اتفاق به هم می ریزد. گویا عصیان شروع شده است
دیدگاهی دارید؟