0

 

داستان‌های لاله‌زاری (صوتی)


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

داستان‌های لاله‌زاری

«داستان‌های لاله‌زاری» روایت تاریخ شفاهی خیابان تاریخی و قدیمی لاله‌زار تهران، در قالب حکایت‌هایی شنیدنی و جذاب است.

*«غلام آجان و مادرش»: «نصرت خانم» نقال است و پسرش «غلام»، آجان محله «لاله زار» است. وقتی در محله دعوا می‌شود، خبری از غلام آجان نیست تا به دعوا خاتمه دهد. «عارف» که به دنبال او رفته، خبر می‌آورد که پیدایش نیست. ننه نصرت فکر می‌کند که او برای محافظت از مسافران ماشین دودی رفته است؛ ولی عارف به وی می‌گوید که غلام آجان هنردوست است و حتما به «سینما خورشید» رفته است. ننه نصرت عصبانی می‌شود و به سراغ وی می‌رود. غلام آجان به ننه نصرت می‌گوید که برای حفظ نظم به سینما رفته است، ولی ننه نصرت با پس‌گردنی او را از سینما می‌برد. غلام آجان شب به نزد «آقای مختاری»، صاحب سینما خورشید، می‌رود و به او می‌گوید که عاشق سینماست و می‌خواهد که دیلماج فیلم شود. ولی مختاری به او می‌گوید که غلام با این لباس آجانی فقط می‌تواند امنیت سینما را تأمین کند.

*«یک چارَک شکرپنیر»: غلام آجان به دلیل شکایت «عطا خیاط» به سراغ وی می‌رود. عطا خیاط از «نصیر» لباس‌شور شکایت دارد و از وی طلب خسارت کرده است. او می‌گوید وی کت دامادی یکی از مشتریانش را خراب کرده است. غلام آجان به سراغ نصیر می‌رود. نصیر از عشق خود به دوشیزه‌ای به نام «قمر»، برای غلام آجان می‌گوید. غلام آجان شکایت عطا خیاط را بازگو می‌کند و اینکه وی باید رضایت عطا را جلب کند. بنابراین قرار می‌شود که نصیر یک چارک شکرپنیر بخرد و برای آشتی به نزد عطا برود.

*«اسفندیار و زیگفرید در سلمانی»: ننه نصرت درحال نقالی است که صدای گرامافون سلمانی، بساط او را به‌هم می‌ریزد. غلام آجان به خواست مادرش، به سراغ صاحب سلمانی می‌رود و به او اعتراض می‌کند که باید صدای گرامافونش را کم کند. ولی «آرملاک» به اشتباه فکر می‌کند که «اوستا جعفر مفنگی»، صاحب لباس‌شویی همسایه وی از او شکایت کرده و تصمیم می‌گیرد تا به کمیسری برود و از بساط افیونی که در پستوی لباس‌شویی اوستا جعفر است، شکایت کند. غلام آجان به مادرش می‌گوید که موضوع پیچیده‌تر شده است. ننه نصرت خودش به سراغ آرملاک می‌رود تا به او بگوید که از صدای گرامافونش شاکی است؛ ولی صحبت آنها به اسطوره‌ها می‌کشد و ننه نصرت از اسطوره‌های شاهنامه می‌گوید و آرملاک از اپرای «زیگفرید و پهلوان زیگفرید» که افسانه‌ای است و مانند «اسفندیار» رویین‌تن بوده است، می‌گوید. به این ترتیب آنها آن‌قدر از داستان‌های افسانه‌ای برای هم تعریف می‌کنند که حرف به بلندکردن صدای گرامافون آرملاک می‌کشد و او از ننه نصرت عذرخواهی می‌کند و با هم به تفاهم می‌رسند و مشکل را حل می‌کنند.

و دیگر داستان‌های شنیدنی از محله لاله‌زار طهران قدیم …

* خیابان «لاله‌زار» یکی از خیابان‌های قدیمی و مرکزی شهر تهران است. این خیابان از جنوب به میدان امام خمینی (توپخانه) و از شمال به خیابان انقلاب اسلامی منتهی می‌شود. لاله‌زار در اواخر دوران «قاجار» و اوایل «پهلوی» نماد نوگرایی و هنر ایران بود و به «شانزه‌لیزه تهران» شهرت داشت. بسیاری از سینماها، آمفی‌تئاترها، رستوران‌ها و مراکز تفریحی و اقتصادی معروف ایران در این خیابان قرار داشتند.

فصل اول / غلام آجان و مادرش
فصل دوم / یک چارک شکرپنیر
فصل سوم / اسفندیار و زیگفرید در سلمانی
فصل چهارم / یک سند نه چندان تاریخی
فصل پنجم / مهمان ویژه گرند هتل
فصل ششم / سرقت بزرگ از قطار کوچک
فصل هفتم / یک عدد مشتری کله گنده
فصل هشتم / گلنار در لاله زار
فصل نهم / دوخت زنانه
فصل دهم / نمک گندیده
فصل یازدهم / کابوس یک آجان
فصل دوازدهم / گلنار و غلام

توضیحات تکمیلی

نویسنده

مجید نظری نسب

عوامل

کارگردان
اکبر زنجان پور
ترجمه / اقتباس شنیداری
مجید نظری نسب
تهیه‌کننده رادیویی
مهتاب امینی
افكتور
نرگس موسی پور
صدابردار
رضا طاهری

گویندگان

مجتبی طباطبایی , علی میلانی , عباس توفیقی , احمد گنجی , صنم صالحی , نگین خواجه نصیر , سلمان خطی , قربان نجفی , محمد یگانه , محمد شریفی مقدم , سینا نیكوكار , میرطاهر مظلومی , رحمان باقریان , هرمز سیرتی , حوا الهویی , فریبا طاهری

حجم (مگ)

100

مدت زمان (دقیقه)

320

دیدگاهی دارید؟