0

 

شعبده باز (صوتی)


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

شعبده باز

گالیور کوئین، برادرزاده کارآگاه اِلری کوئین، که با عمو و پدربزرگش (بازرس کوئین) زندگی می‌کند، به شدت علاقه‌مند به کارهای پلیسی است.

او که علاقه‌ی شدیدی به عموی خود دارد، به تدریج به دستیاری وظیفه‌شناس و دقیق برای او تبدیل شده و در غیاب او، وظیفه‌ی ثبت و ضبط نام و نشان مراجعان و تحقیقات مقدماتی درباره‌ی علت مراجعه آنها به کارآگاه را به عهده دارد.
کارآگاه برای انجام مأموریتی، نیویورک را به مقصد نیواورلئان ترک می‌کند. گالی که در غیاب کارآگاه وظیفه‌ی پاسخ‌گویی به مراجعان را دارد، با جوانی به نام «فیستی جونز» روبه رو می‌شود.
فیستی، گالی را در جریان یک اتفاق مشکوک و عجیب قرار می‌دهد. او می‌گوید که با چشم خودش یک موجود فضایی، با پوستی تیره و براق را در یکی از مغازه های نزدیک اسکله دیده است.
گالی که به‌ شدت کنجکاو شده است، همراه فیستی به راه می‌افتد و با هم به کنار اسکله می‌روند. با کمال تعجب می‌بینند که شیشه‌های مغازه رنگ شده‌اند و مرد خشنی آنها را از آنجا دور می‌کند.
گالی که به این ماجرا مشکوک است، پیشنهاد می‌کند که از پشت ساختمان، از طریق حیاط متروکه‌ بروند و سروگوشی آب بدهند که ناگهان آن دو در تاریکی غروب متوجه یک شبح نورانی می‌شوند که در هوا می‌چرخد و جلو می‌رود.
در ادامه، آنها با «مرلین» شعبده‌باز آشنا می‌شوند که ظاهراً در کار ساخت‌و ساز وسایل شعبده‌بازی است. مرلین هم از صداهای مشکوکی که شب‌ها از ساختمان بغلی به گوش می‌رسد، حرف می‌زند؛ اما از بچه‌ها درخواست می‌کند که بیشتر از این پیگیر این ماجرا نباشند و خود را به دردسر نیندازند.
مرلین همچنین از شخصی به نام «سندرو» صحبت می‌کند که اصرار دارد خانه‌ی اجاره‌ای او را به زور از چنگش دربیاورد.
روز بعد گالی و فیستی که برای تحقیقات بیشتر به خانه‌ی مرلین می‌روند، متوجه فرد مشکوکی می‌شوند که خانه‌ی مرلین را دزدکی تحت نظر دارد و از دور به کارگران و کامیونی چشم دوخته که وسایل کار مرلین را حمل می‌کنند.
مرلین بچه‌ها را به خانه‌اش دعوت می‌کند و با چند تردستی، آنها را شگفت‌زده می‌کند.
بچه‌ها قضیه‌ی فرد مشکوک و لاغراندام را برای مرلین تعریف می‎کنند. مرلین هراسان و دست‌پاچه از خانه بیرون می‌رود و بچه‌ها اجباراً در نبود او خانه را ترک می‌کنند.
گالی و فیستی تصمیم می‌گیرند شب را روی عرشه‌ی کشتی ناخدا فاستر که کنار اسکله لنگر انداخته، بگذرانند تا از راز صداهای مشکوک آن حوالی سردربیاورند.
نیمه‌های شب، آن دو به همراه ویلی (پسرخاله‌ی فیستی و نوه‌ی ناخدا فاستر) ردّ صداهای مشکوک را می‌گیرند تا به انبارهای اسکله می‌رسند.
آنها به نگهبان انبار برمی‌خورند و او هم تصدیق می‌کند که شب‌ها صداهای مشکوکی از انبارها و زیردریا به گوش می‌رسد.
وقتی بچه‌ها برای تحقیقات بیشتر از نگهبان اسکله اجازه می‌گیرند و از پله‌های اسکله پایین می‌‌روند، ناگهان با شیء سیاه و براقی در آب مواجه می‌شوند که همچون جانوری زنده جابه‌جا می‌‎شود و پس از لحظه‌ای زیر آب می‌رود.
نگهبان اسکله هم اذعان می‌کند که چنین موجودی را شب‌های قبل هم دیده و باید هرچه سریع‌تر به پلیس خبر بدهند.
از آنجا که کنجکاوی بچه‌ها ادامه دارد، تصمیم می‌گیرند شب‌های بعد هم ماجرا را دنبال کنند.
گالی از پدربزرگش (بازرس کوئین) خواهش می‌کند که اجازه بدهد یک شب دیگر روی عرشه‌ی کشتی مهمان ویلی و پدربزرگش باشد.
در آن شب، مرلین شعبده‌باز هم به آنها روی عرشه‌ی کشتی محلق می‌شود. گالی قضیه‌ی شیء داخل آب را برای مرلین بازگو و اذعان می‌کند که نگهبان انبارهای اسکله تصمیم گرفته است موضوع را به پلیس اطلاع دهد. مرلین، وقتی از این موضوع مطلع می‌شود، آن را با همکار مشکوک خود درمیان می‌گذارد.
بچه‌ها با مشاهده‌ی رفتارهای مشکوک مرلین، حدس می‌زنند کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه باشد.
همان شب بچه‌ها ناگهان متوجه فریادهای نگهبان اسکله می‌شوند که زخمی و نیمه‌جان داخل آب افتاده است. گالی برای نجات نگهبان، به داخل آب شیرجه می‌زند و او را از آب بیرون می‌کشد.
گالی رفتارهای مرلین را زیر نظر می‌گیرد و متوجه می شود که مرلین با مرد مشکوک و بدقیافه‌ای درباره‌ی سربه نیست کردن شخص دیگری صحبت می‌کند. بچه‌ها به اطمینان می‌رسند که منظور مرلین، همان نگهبان انبارهای اسکله است؛ درنتیجه تصمیم می‌گیرند تحقیقات شبانه‌ی خود را با دقت بیشتری ادامه بدهند.
گالی و فیستی شبانه به آب می‌زنند و شناکنان از زیر پایه‌های اسکله می‌گذرند. آنها ناگهان متوجه دری مخفی می‌شوند که از زیر اسکله به دریا باز می‌شود.
آنها متوجه دو کارگر می‌شوند که درباره‌ی تونلی مخفی و ردوبدل کردن اجناس صحبت می‌کنند. ناگهان بچه ها متوجه حرکت‌های عجیب یکی از کارگرها می‌شوند؛ کارگر تنومند به شکلی خیره‌کننده روی آب راه می‌رود.
گالی از طریق روزنامه متوجه می‌شود که کشتی‌ای که درباره‌ی آن حرف می زنند یک کشتی هلندی است که قرار است شب بعد روبه‌روی اسکله لنگر بیندازد. بچه‌ها تلاش می‌کنند از طریق تونل زیر آب که به انبار اسکله می‌رسد، وارد انبار شوند.
کشتی دقایق بعد می‌رسد و لنگر می‌اندازد. بچه‌ها متوجه یک تویوپ کهنه روی آب می‌شوند. آنها به کمک این تویوپ، کشتی را دور می‌زنند و به سمت اسکله‌ می‌روند که ناگهان با مرد غواصی روبه‌رو می‌شوند که در جست‌وجوی یک وسیله‌ی گمشده در آب شناور است. مرد غواص که متوجه حضور آن دو می‌شود، به همکار خود خبر می‌دهد که چیزی پیدا نکرده است.
گالی و فیستی به کمک تویوپ خود را به کشتی ناخدا فاستر می‌رسانند. نیمه‌شب وقتی خواب بودند، دو مرد مشکوک و نقاب‌دار روی عرشه‌ی کشتی می‌‌پرند و ناخدا و نوه‌اش و گالی و فیستی را تهدید به مرگ می‌کنند. آنها از محموله‌ی سه میلیون دلاری حرف می‌زنند که پیدا نشدن آن به معنی حکم قتل بچه‌هاست…
***
درباره نویسنده:
الری کوئین کار نویسندگی را در ۱۹۲۹، زمانی که تب رمان پلیسی همه‌گیر شده بود، آغاز کرد و در همان قدم نخست، به دلیل باروری اندیشه و تخیل استثنایی خود در صف مقدم نویسندگان پلیسی جای گرفت.
از ۱۹۳۸ تغییرات عمده‌ای در کار کوئین پدید آمد: او آثار بسیاری عرضه می‌کند. الری کوئین در داستان‌هایش به کمک روان‌کاوی، کانون قدرت‌های اجتماعی ناخودآگاه را در تغییر انگیزه‌های شخصیت‌های داستان باز می‌نماید و از این طریق به رمان پلیسی چیزی می‌افزاید که تا آن زمان به وضوح وجود نداشته است.

کتاب:
The Mystery of the Merry Magician – ۱۹۵۴

توضیحات تکمیلی

نویسنده

الری کویین

عوامل

کارگردان
مجید حمزه
ترجمه / اقتباس شنیداری
كوروش نریمانی
تهیه‌کننده رادیویی
عذرا وکیلی
سردبیر رادیویی
نادر برهانی مرند
افكتور
فرشاد آذرنیا
صدابردار
علی حاج نوروزی

گویندگان

محمد عمرانی , احمد گنجی , علی تاجمیر , مهرداد مهمان دوست , هادی كمالی مقدم , علی اصغر دریایی , علی میلانی , مهدی نمینی مقدم , علی زرینی , رحمان باقریان , امیر جوشقانی , بهروز مسروری , احمد شمس آصف , سینا نیكوكار , عبدالعلی كمالی , عباس وفایی , حمید هدایتی , سلمان خطی , حمید یزدانی , مهدی طهماسبی , آشا محرابی , پری امیرحمزه

حجم (مگ)

48

مدت زمان (دقیقه)

155

دیدگاهی دارید؟