توضیحات
بباره باران
«والا» پسر جوانی است که از دختر عمه اش، وارش، خواستگاری کرده، اما وارش به خواستگاری او جواب درستی نمیدهد. از طرف دیگر دوست وارش، لیلا، عاشق یوسف است، اما خانواده یوسف با این ازدواج موافق نیستند و ….
والا، پسردایی وارش، از او خواستگاری کرده، اما وارش هنوز به او جوابی نداده است. وارش با نامادریاش در املاک موروثی پدرش زندگی میکند. دوست وارش، لیلا، دلداده پسری به نام یوسف است، ولی پدر یوسف با این ازدواج موافق نیست؛ این درحالی است که همه مردم از دلدادگی لیلا و یوسف خبر دارند.
از طرفی، منصورخان تصمیم میگیرد املاکش را گسترش دهد. او با نکراسوف، کنسول روسیه در رشت، دوست است و قصد دارد زمینهایش را از منطقه مردابی «میان میشه» تا کوهپایههای میرمحله ماسال برساند و به این ترتیب خانی مقتدر شود و ….
دیدگاهی دارید؟