توضیحات
به دنبال فلک
«به دنبال فلک» در قالب داستانی زیبا، بیانگر افرادی است که بدون هدف و اراده، دست به کاری می زنند و در مقابل، انتظار پیروزی و موفقیت در کارشان را نیز دارند.
در روزگاران دور مرد جوانی بود که دست به هر کاری می زد با شکست روبه رو می شد و انگار این گرفتاری تمامی نداشت. مرد بساطی از «خنزرپنزری» به راه انداخته بود و گمان میکرد وسایل ضروری مردم را میفروشد و شب دست از پا درازتر، به خانه اش برمیگشت.
مرد جوان هر روز و هر شب به بخت بدش که به خواب رفته یا مثل درختی خشکیده، لعنت می فرستاد. اما دست بر قضا در بازار مرد، با پیرمردی آشنا می شود که به او می گوید هر انسانی یک بوته بخت دارد که باید سبز باشد. البته بوته بخت بعضی از افراد مانند بوته بخت مرد جوان، خشک و زرد شده و در حال پلاسیدن است. پیرمرد انگشتری به مرد می دهد تا بتواند به کمک انگشتری دنبال فلک برود و سراغ بوته بختش را بگیرد. پس مرد جوان راهی سفر دور و درازی می شود تا بوته بختش را پیدا کند و از این سرنوشت شوم خلاص شود. مرد در طول سفرش با اتفاقات جالبی مواجه می شود…
دیدگاهی دارید؟