توضیحات

محله آرام

مسعود جوان سربه‌هوا و زیاده‌خواهی است که کار و تحصیل را رها کرده و زندگی‌اش را با زحمت‌های والدینش سپری می‌کند….

خانواده مسعود بسیار نگران کارهای او هستند؛ زیرا مسعود حتی با خواهرهای کوچک‌تر از خودش نیز سازش ندارد و آنها را اضافی می‌داند و دلش می‌خواهد تک فرزند خانواده باشد.
ازطرفی شاهین، دوست مسعود، جوانی کاری و زحمتکش است و در یک آژانس کار می کند؛ اما مسعود دوستش را مسخره می‌کند.
روزی مسعود از پیرمردی که کتاب‌های دست دوم می‌فروشد، کتابی هدیه می‌گیرد. پیرمرد براثر سکته قلبی راهی بیمارستان می‌شود. مسعود خیلی زود مشغول خواندن کتاب می‌شود و این کتاب به او راه و قدرتی را نشان می‌دهد تا بتواند نامرئی و غیب شود.
او ابتدا آزمایش‌هایش را روی گربه انجام می‌دهد و وقتی از این اتفاق مطمئن شد، در همین حالت نامرئی در خانه می‌چرخد و سربه‌سر دیگران می‌گذارد و دوستش را هم اذیت می‌کند.
او با دختری به نام سوسن برخورد می کند. سوسن معتاد است و جواهر خانوادگی‌اش را دزدیده است، اما طی ماجرایی این طلاها به مسعود می‌رسد و او نیز آنها را می‌فروشد.
پیرمرد کتاب‌فروش به محض به هوش آمدن با پدر و مادر مسعود تماس می‌گیرد و از آنها می‌خواهد تا مسعود را پیش او ببرند؛ اما آنها هیچ خبری از مسعود ندارند….