توضیحات
داستان سیاوش
« داستان سیاوش » درباره این اسطوره مهم شاهنامه است که به عبارتی «خیر مطلق» نامیده میشود. اسطورهای ایرانی که به سه شخصیت ادیان ابراهیمی شباهت انکارناپذیری دارد. مانند «یوسف» از دام گناهی که زنی حیلهگر برای او افکنده، می گریزد؛ همچون «ابراهیم» آتش، به لطف الهی، گزندی به او نمیرساند و همانند «یحیی» مظلومانه کشته میشود و قاتلان او تاوان سنگینی برای این جنایت میپردازند. شنیدن این داستان پُر فراز و نشیب و عبرتآموز را به شما پیشنهاد میکنیم.
«کاووس» زنی خوبرو داشت که نژادش به «فریدون» مـی رسـید. او از ایـن زن، صاحب پسری شد که در زیبایی مانند نداشـت. کـاووس نـام ایـن پسر را «سیاوش» گذاشت و او را به «رستم» سپرد تا به او آیین پهلوانی بیاموزد….
اما پس از بازگشت «سیاوش» به دربار «کاووس» همه از دلیری و فرهمندی سیاوش به شگفت می آیند. «سودابه»، همسر کاووس که دختر شاه «هاماوران» است، دل به سیاوش جوان می بازد؛ اما سیاوش که پای در راه یزدان دارد، تن به چنان عشق گناه آلودی نمی دهد و سودابه را از خود می راند. سودابه از بیم رسوایی او را به گناه متهم می کند و کاووس که پادشاهی بی خرد است، برای آزمون بی گناهی فرزند، آتشی بزرگ می افروزد و سیاوش را به درون آن می فرستد….
دیدگاهی دارید؟