0

 

از صندوقی در سرداب خانه قدیمی ما


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

از صندوقی در سرداب خانه قدیمی ما

کتاب از صندوقی در سرداب خانه قدیمی ما داستان کوتاهی به قلم ابراهیم گلستان است که درون‌مایه‌ای اجتماعی دارد.

این داستان نخستین‌بار در نشریه فراسو، شماره دوازدهم، زمستان ۱۳۸۹ چاپ شد و بعدها در روزنامه‌ی عصر مردم در پنج نوبت در آبان و آذر ۱۳۹۲ مجدد انتشار یافت.

عکس روی جلد این داستان از کتاب The Reign Of Terror نوشته‌ی ادوارد براون، چاپ شده به تاریخ ۱۹۱۲ توسط Taylor Garnett Evans & Co برداشته شده که در برگردانده‌ی فارسی این کتاب با عنوان «نامه‌های تبریز» ادوارد براون، ترجمه حسن جوادی، نشر خوارزمی هم آمده است. این عکسی است از دوره‌ی حضور قشون روس‌ها در تبریز در دوران استبداد صغیر محمدعلی شاه. نسبت عکس با داستان «از صندوقی در سرداب خانه قدیمی ما»، به صحنه‌ی به دار آویختنی برمی‌گردد که راوی در تماشای عکسی وصف می‌کند.

ابراهیم گلستان را می‌توان نویسنده‌ای مدرنیست نامید و تاثیر همینگوی داستان نویس آمریکایی (۱۸۹۹ – ۱۹۶۱ م) و فاکنر نویسنده آمریکایی (۱۸۹۷ – ۱۹۶۲ م) که وی نخستین مترجم آثارشان بود، در بعضی از داستان‌هایش نمایان است. او داستان‌هایش را اغلب با دیدی سینمایی می‌بیند و برای بازگو کردن آن‌ها از نثری زیبا و آهنگین و گاه شعرگونه بهره می‌گیرد، چندان که مضمون برخی از داستان‌ها تحت‌الشعاع نثر صیقل خورده نویسنده قرار گرفته است. او شگردهای مختلفی را در نگارش داستان‌های کوتاه و بلند آزموده و در بعضی از آن‌ها کاملاً موفق بوده است. از تکنیک جریان سیال ذهن به وفور استفاده کرده و در این زمینه نیز کم و بیش موفق بوده است.

در بخشی از کتاب از صندوقی در سرداب خانه قدیمی ما می‌خوانیم:

برای اینکه سکوتم او را به دیدن تغییر حالتم نکشاند گفتم مقصود قنسول از آن نامه‌اش چه بود؟ با لبخند که با نگاه محبت بود، و از فهم علت سئوال بود نه از معنی سئوال، گفت «شیطون!» و بعد گفت «رفاقت ظاهر برای روز مبادا.» و گفت حالا دیگر گذشه و رفته، با ذخیره کردن مأمور و خدمتکار تا وقتی که لازم شد. مردم داری به ملعنت. برای نقشه‌های سیاسی. گفتم مردم داری، چه مردمی؟ گفتید که دزد بود، قالتاق بود. گفت از دزد و قالتاق بهتر برای نقشه هاشان کی؟ بادزد و گرسنه و احمق بهتر می‌شود به چپ چپ به راست راست کرد. حرص داشته باشد است، شعور و شرف نداشته باشد است که خوب است. بیل وکلنگ شعور ندارد، شعور نمی‌خواهد. آدمهائی که واقعاً درست و خوب بفهمند اولاً که کم گیر می‌آیند، ثانیاً کم نوکر و مطیع می‌شوند وبد قلق هستند، ثالثاً معمولاً بیکاره هم هستند، تنبل‌اند. شعور احتیاط می‌آورد، احتیاط هم تردید، تردید هم می‌کشد به بزدلی، گاهی. بگو اغلب. درهرحال به درد اطاعت نمی‌خورند. سئوال می‌کنند زیادی – با هوش و کنجکاو اگر باشند.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

ابراهیم گلستان

حجم (مگ)

0.6

تعداد صفحات

37

نوع فایل

تایپ شده

دیدگاهی دارید؟