توضیحات
تپه های شنی
ترجمه ای که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد نوشته یکی از نویسندگان معاصر فرانسوی ماگزانس واندرمرش می باشد. در ثبوت هنرمندی و ارزش نوشته های او همین بس که در سال ۱۹۳۶ م. آکادمی گنکور «GONCOURT» او را مفتخر به دریافت جایزه خود، گنکور، که بزرگترین جایزه ادبی فرانسه می باشد، کرده است.
آغاز داستان:
“سیلون” خانه به خانه می رفت و زنگ در منازل را به صدا در می آورد و همچون یک قاچاقچی، بدون آنکه بداند با یک دوست روبرو خواهد شد یا یک دشمن، توتون و سیگار بلژیکی برای فروش عرضه می کرد. بدین ترتیب که از دوچرخه اش پیاده شد، آن را به دیوار تیکه داد و سپس زنگ در خانه را می کشید و بدون منتظر باز شدن در به طرف دوچرخه خود برمیگشت و یک پا در رکاب می گذاشت و خود را آماده حرکت می کرد که در باز میشد و سیلون با صدای خفه و کوتاه میگفت:
– توتون و سیگار لازم دارید؟
– این هفته خیر!
دو مرتبه در بسته میشد و سیلون کمی دورتر زنگ در خانه دیگری را میزد…
دیدگاهی دارید؟