توضیحات
اسرار تمدن چین باستان
از پیشگفتار کتاب:
سرزمین کهنسال چین، جزو وسیعترین ممالک جهان است. جمعیت آن در حدود یک چهارم جمعیت کل دنیا است و بلندترین کوهها، وسیعترین بیابانها و پهناورترین اقیانوسها آن را احاطه کردهاند. با اینکه از دیرباز مورّخان چینی، همه وقایع را ثبت کردهاند، محققین امروزی، گزارشها و آثاری را که پیش از ۷۶۶ قبل از میلاد به رشته تحریر درآمده است را در خور اعتماد نمیدانند، زیرا وقایعنگاران چینی چندان در قید و بند ذکر حقایق نبودند، بلکه به فراخور ذوق و سلیقه خود، مطالب و داستانهای افسانهای بر تاریخ این مملکت افزودهاند.
بنابر یکی از داستانهای کهن چینی، آدم نخستین پس از آنکه ۱۸ هزار سال رنج کشید، توانست به گیتی شکل ببخشد. او در حالی که کار میکرد از نفسش ابر و باد، از آوازش تندر، از رگهایش رودخانهها، از موهایش سبزه و درخت، از استخوانش فلزات و از عرقش باران پدید آمد و از حشراتی که بر بدنش نشسته بودند، نوع انسان زاده شد. نخستین شاهان چین هر یک هزاران سال سلطنت کردند و خاقانهای چین تقریباً از ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد، به تدریج راه و رسم زندگی را به مردم آموختند.
پیش از آنکه چینیان با تمدن غرب و خاورمیانه آشنا شوند، مردم آن نواحی را وحشی میشمردند. آنها حتی تا سال ۱۸۶۰ در همه اسناد رسمی به جای کلمه بیگانه واژه بربرها را استفاده میکردند و خود را برگزیده اقوام جهان میشمردند. با وجود این خود همواره درگیر هرج و مرج سیاسی، فقر، سیل، خشکسالی، جادوگری، تولید مثل بیبند و بار و … بودند، اما در پس این پرده تاریک، یکی از کهنترین تمدنهای زنده جهان وجود داشت. سنت شعر آنها به ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد میرسد. فلسفه کهنسال چینی گرچه با خیال، آمیخته است و از دید فیلسوفان غربی ژرف و دستنیافتنی است، باز حرفهایی برای گفتن دارد…
دیدگاهی دارید؟