توضیحات
زن دلفریب
در ابتدای داستان می خوانیم:
زن دلفریب با یک دنیا عشوه و ناز وارد اتاق کار وکیل دادگستری شد. بوی خوشی فضای اتاق را معطر می ساخت. … مرد درحالیکه رنگ از رویش پریده بود گفت: آیا شنیدی؟ زن گفت: آری شنیدم. لحظه ای سکوت برقرار شد و پس از آن وکیل دادگستری در تعقیب سخنان خود گفت: مثل اینکه شخصی پشت در بود . زن دلفریب با نگرانی گفت: یقین همسرت بود. وکیل گفت: ولی او چیزی نمی داند و محال است از رابطه ما آگاه شود…
دیدگاهی دارید؟