توضیحات
از زندان تا تبعید، یاد مانده ها، چاپ دوم
ابراهیم محجوبی، متولد ۱۳۲۷ در مشکین شهر است. از سال ۱۳۴۳ وارد مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی شد و این فعالیت ها را در دوره تحصیل پزشکی دردانشگاه تبریز ادامه داد. در این سالها، در “سازمان چریکهای فدایی خلق ایران”جذب و در همین ارتباط در سال ۱۳۵۳ دستگیر و زندانی گردید. در دوران زندان، به تدریج از تفکر و عمل چریکی فاصله گرفت. بعد از رهایی از زندان،با فعالیت در جریان نوبنیاد “راهکارگر” از همان آغاز در جبهه مخالفان جمهوریاسلامی قرار گرفت. با تشدید سرکوب از سوی رژیم، او نیز ناگزیر به ترک کشور شد و پس از سالها کار و فعالیت در شوروی و افغانستان، سرانجام درآلمان ساکن گردید. تجارب پرهزینه اما پرارزش اقامت در کشورهای مختلف، به او یاری کرد تا از اندیشه و عمل استوار بر ایدئولوژی رویگردان بشود. کمااینکه، امروز، به عنوان “چپ پسا ایدئولوژیک” با روزنامهنگاری وجستارنویسی، میکوشد در روندهای تغییرخواهانه در کشورش شرکت جوید.
محجوبی، در بخش دوم کتاب، از تبعید و خاطرات تلخ آن مینویسد. تبعید نویسنده اما، با یک دورکامل شمسی و قمری از باکو تا کابل و از مینسک تا برلین و کلن همراه است. در ایستگاههای اول، از خاکستریهای سیمانی «سوسیالیزم سابقا موجود» مینویسد و از دستگاه فاسد بوروکراسی سوویت، قصههای محزون میگوید. از روزگار تلخی که بر اعضای فرقهی دموکرات آذربایجان در سی سال مهاجرت شوروی، نقل میکند و با رنجی که بر ساکنان درازمدت تبعید رفته، با همدردی یاد میکند. اما خاطرات محجوبی از تبعید در غرب (ایستگاه دوم)، با خاطرات پناهندگی در آلمان پایان مییابد.
این روزها، کتاب «بازگشت» از نویسنده رومانیایی ساکن در امریکا، Norman Manea را میخوانم که پس از سالها مهاجرت، به رومانی باز میگردد. آنچه او از کشور محل اقامتش و کشور زادگاهش مینویسد، دال بر این است که تعریف «خانه کجاست»، آنجایی است که تو روزگار میگذرانی، و نه آنجایی که روزگاری پیش زندگی میکردی و آزارت کردند و با بیرحمی بیرونت انداختند. شاید، پایان مهاجرت، آغاز زندگی تازه در نقطهای دیگر است که امروز خانه است. شاید که مهاجرت را نیز پایانی است.
دیدگاهی دارید؟