توضیحات
هِرمیل لوبِل: مطمئنِ مطمئنِ مطمئن. من ترجیح میدم پرواز پرندهها رو نگاه کنم. نباید خودمو گول بزنم: از اینجا، بهجای پرندهها، ماشینها و مراکز خرید رو میبینیم. قبلاً، وقتی که تو اون طرفِ این ساختمون بودم، دفترم مُشرف به بزرگراه بود؛ نمیشد از پنجرهش دریا رو دید، آخرش منم یه تابلو تو پنجرهش آویزون کردم و نوشتم: دفتر خانه اسنادرسمی هِرمیل لوبِل. تو ساعتهای پررفتوآمد، تبلیغ وحشتناکی برام میکرد.
اینجا، این طرفی که الآن هستم، چشماندازش یه مرکز خریده. یه مرکز خرید که پرنده نداره! قدیما میگفتم “پلنده”، مادرت یادم داده که بگم پرنده. معذرت میخوام. نمیخواستم بهخاطر مصیبتی که پیش اومده، دربارۀ مادرتون حرفی بزنم؛ ولی خُب باید یه کاری کرد.
به قول معروف باید زندگی رو ادامه داد. همینه دیگه. بفرمایید تو، بفرمایید تو، بفرمایید تو. تو راهرو وا نسین. این دفترِجدیدمه. تغییر جا دادم. دفترخونههای دیگه از اینجا رفتن. فقط من، تو این ساختمون موندم. اینجا خیلی بهتره، چون سر وصداش کمتره. بزرگراه طرفِ دیگهس. البته، امکانِ تبلیغ تو ساعتهای پررفتوآمد رو ازدستدادم. اینجا سیستم تهویه مطبوع نداره؛ ولی خُب، عوضش میتونم پنجرهام رو باز بذارم و اینجوری، خیلی خوبه. آره. خوبه. بفرمایید تو، بفرمایید تو، بفرمایید تو! تو راهرو وا نسین، این یه راهروئه! میفهمم. در عین حال، میفهمم که چرا نمیخوایم بریم تو. من، منم نمیرفتم تو.
دیدگاهی دارید؟