توضیحات
کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران داستان زنی است که بعد از بازی در یک فیلم به شهرت میرسد. این موضوع همسرش را که از قضا بازیگری معروف است میرنجاند و ازدواج چهلسالهی آنها به خطر میافتد… مرجان شیرمحمدی با روایت سرگرمکننده و شخصیتهای جالب شما را فصل به فصل دنبال خود میکشاند و لحظاتی خوش برایتان خلق میکند.
رمانی با عطر علفهای کوهی، هوای سرد روستاهای دماوند و بوی خوش غذای خانگی! این داستان بیشتر از هر چیز اثری دربارهی روابط خانوادگیست که همواره با احساساتی متناقض همراه است. دربارهی نزدیکترین افراد به ما که گاهی از خودمان میپرسیم: «من چه گناهی کردم که باید با این آدم زندگی کنم؟» و چند ساعت -یا حتی چند دقیقه! – بعد احساس میکنیم خوشبختترین فرد دنیاییم که با شخصی چنین نازنین و مهربان و همراه آشنا شدیم. کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران روایت مرجان شیرمحمدی از چنین خانوادهی است که با یک اتفاق پایههای زندگیشان متزلزل و آتشفشانهای نهفته در روابطشان فعال میشوند… .
پرویز و شهدخت وقتی با همدیگر آشنا شدند که اولی بازیگر یک لاقبای تئاتر و دومی دانشجوی مهندسی فرانسه بود. این کبوترهای عاشق با چهل سال زندگی مشترک به همه ثابت کردند با وجود تفاوتهای عمیق آداب مدارا و سازش را خیلی خوب بلدند و زندگیشان را با مهر و محبت به هم پیش بردند. پرویز دیوان بیگی با حضور در سینما قلههای شهرت را یکی بعد از دیگری فتح میکرد، آن هم با شدت و حدتی که به پاس قدردانی از سالها خاک صحنه خوردن و فداکاری در راه سینما، مجسمهای از او را در شهر تهران برپا کردند.
در طرف دیگر این ازدواج، شهدخت با تحصیلات درخشان و خانوادهای پیشگام، به زنی سنتی تبدیل شد. او با عشق آشپزی میکرد، شور و ترشی میانداخت، لباس شوهر پرمشغلهاش را میشست و به بچههای قد و نیمقدش میرسید. راستش را بخواهید شهدخت آرامش خانوادهاش را به جاهطلبیهای شغلی ترجیح میداد و بانوی کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران از زندگیاش راضی بود. قبل از وقوع حادثه همه چیز در خانهی دیوان بیگیها سرجایش قرار داشت. امکان نداشت پا به خانهی زیبا و بزرگ این دو بگذارید و شیفتهی سعادت آنها نشوید، اما فراموش نکنید که خوشبختی روی دیگری نیز دارد… .
شهدخت یک روز برای کاری وارد محل فیلمبرداری پرویز میشود. کارگردان که مبهوت چهره و حرکات خاص این خانم متین و باوقار شده به او پیشنهاد همکاری میدهد تا در مقابل همسرش یعنی پرویز دیوان بیگی نقشی مهم را ایفا کند. زن و شوهر کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران بااکراه این پیشنهاد را میپذیرند اما برخلاف تصورشان فیلم بسیار موفق میشود. روزنامهنگارها برای صحبت با شهدخت صف میکشند، هربار که تلفن خانه به صدا در میآید با خانم دیوان بیگی کار دارند و علاوه بر اینها، زن خانهدار سابق جایزه بهترین بازیگر زن را برنده میشود!
این اتفاقات پرویز را آشفته میکند. او که نمیتواند همسرش را در قالب زنی بازیگر و مشهور و محبوب ببیند با بدخلقیهایش شهدخت را آزار میدهد. او هم در مقابل با کمال میل از پیشنهادات کارگردانان برای حضور در فیلم هایشان استقبال میکند و بر آتش خشم شوهرش نفت میریزد. در این میان آذر، دختر خانواده که خارج از کشور زندگی میکرد به خانه بر میگردد و به رابطهی پدر و مادرش رنگی جدید میبخشد.
دیدگاهی دارید؟