0

 

ارمیا

توضیحات

ارمیا نخستین اثر بلند رضا امیرخانی است که در حوزهٔ ادبیات مقاومت نوشته شده‌است.
ارمیا که اهل شمال شهر تهران است در جبههٔ جنگ ایران و عراق حضور می‌یابد و در آنجا دوستش، مصطفی، را بر اثر انفجار در سنگر از دست می‌دهد. ارمیا متحول می‌شود و حتی پس از پایان جنگ و بازگشت به تهران هم نمی‌تواند از فکر جبهه و جنگ بیرون بیاید. او در ادامهٔ سیر و سلوک عرفانی‌اش به جنگل‌های شمال می‌رود تا اینکه خبر درگذشت روح‌الله خمینی را می‌شنود . . .از متن کتاب:
جاده مثل ماری سیاه بدون هیچ حرکتی روی خاک‌های داغ لمیده بود. کوه‌های کوچک یا تپه‌های بزرگ آرام‌آرام بزرگ‌تر می‌شدند و از جلوِ شیشه‌ی ماشین می‌گذشتند. ارمیا دو سه ماه بود که کوه ندیده بود. کوه همواره برای ارمیا زیبا بود. در کودکی کوه را بزرگ‌تری باابهت می‌دید، چیزی فرای پدر و مادر و حالا کوه‌ها بزرگ‌تر شده بودند. کوه بسیار شبیه مصطفی بود. حتا نه، کوه شبیه پاهای قطع‌شده‌ی دکتر روان‌کاو بیمارستان اهواز بود.

در کودکی گاه‌گاهی در بعضی از کوه‌ها خودش را پیدا می‌کرد. و با صدای بچه‌گانه می‌گفت: «آن کوه منم. آن مامان است. آن‌هم باباست.»
اما آن روز بین خودش و کوه هیچ شباهتی نمی‌دید. ارمیا ارمیا بود و مصطفی کوه. اما کوه هم کم است، مصطفی مصطفی بود.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

رضا امیرخانی

حجم (مگ)

2.7

نوع فایل

اسکن شده

تعداد صفحات

306

شناسنامۀ کتاب

دیدگاهی دارید؟