توضیحات
توضیح : کتابى که خواننده پیشاروى دارد، حاصل تجربههاى ۳۰ سال است. تجربه هایى که در پر رویدادترین دوران تاریخ و تا این زمان، دوران پرشتابترین تحولهاى تاریخ انسانیت، بعمل آمدهاند. در همه رویدادهاى بزرگ، ایران از مهمترین صحنه ها بوده است و ایرانیان پاى در میان داشته اند. در این دوران، ساعت به ساعت، زندگى پرسشها پیرامون هستى، رابطه انسان با خدا، با طبیعت، در میان مىگذاشت و مىگذارد.
جهان امروز مىکوشد از توازن و رفتن بسوى مرگ، مرگى در وحشت مطلق، بازایستد. امادر تضاد ماندن و راه جستن، محال است. در موازنه قوا ماندن، اندیشه هایى راه یاب را با هفت مشکل بزرگ روبرو مىکند که مشکل همه زمانها و بخصوص مشکل عصر حاضر هستند. چرا که ابعاد قدرتهاى مخرب بسیار بزرگ شدهاند. آنقدر بزرگ شدهاند که انسان در برابرشان، احساس کوچکى و ناتوانى مىکند. هفت مشکل اینها هستند:
۱- پیش گرفتن تحول اجتماعى و شتاب آن بر اندیشههاى اجتماعى،
۲- استبدادهاى فراگیر مشکل این زمانند. نباید پنداشت مسئله، تنها مسئله دولتهاى از این نوعند. زیرا مسئله بزرگتر، مسئله طرز فکرهایى هستند که ترجمان این یا آن ثنویتند. این طرز فکرها که خطرناک ترینشان بر ثنویت تک محورى بنا جستهاند،
۳- رشد، رشدى که طى دو قرن خدایى مىکرد، مشکل بزرگ زمان ما شده است. مشکل بزرگ زمان ما شده است بدین خاطر که در محدوده روابط سلطه گر – زیر سلطه، عامل فزونى گرفتن میزان تخریب بر میزان سازندگى و پیشخور کردن منابع طبیعت و از پیش متعین کردن جهت یابى فعالیتهاى اقتصادى و غیر آن گشته است. روشنفکران غرب، پس از دو دهه بحث در باره بحران رشد، اینک دم فروبستهاند.
۴- جریان نیروهاى محرکه در مقیاس جهان، ماوراء ملیها را بوجود آورده است. ماوراء ملیهاى اقتصادى و سیاسى و جنایتکارى، کارشان اداره کردن نیروهاى محرکه در مقیاس جهان و زمان است. بنوعى از اداره مشغولند که نیروهاى محرکه را به زور و قدرت تبدیل مىکند. نتیجه، سه امر واقع بسیار خطرناکند: الف – پیش خور کردن منابع و کارمایهها و ب- از پیش متعین کردن آیند و ج – تخریب طبیعت و گسترش اردوگاه جهانى فقر.
۵- زیر سلطهها چند میلیارد انسان بشمار مىروند. این چند میلیارد نیز مشکل زمان ما هستند. اینها نیز فرآوردههاى رشدى هستند که ترجمان سلطه گرى بود و هست و آدمیان و طبیعتشان را به تباهى راه مىبرد و راه مىبرد.
۶- فراموش کردن خدا و رها کردن رابطه انسان با خدا در نتیجه گم کردن موازنه عدمى و گرفتار شدن در بند موازنه وجودى و افزودن بر قید و بند روابط قوا و مبتلا کردن انسان به اسطوره پرستى، مشکل بزرگ همه زمانها و بخصوص مشکل زمان ما است.
این مشکل و مشکل محرومیت انسان از بعد معنوى خویش، مادر مشکلهاى دیگرند. چرا که بیرون رفتن از توحید و فروافتادن در شرک، در یک رشته اسطوره پرستىها، انسان را از یافتن فطرت خویش، توحید، مانع مىشود.
۷- دوگانگى مادیت و معنویت، در دورانهاى مختلف، به نفى یکى از این دو بعد انجامید.
دیدگاهی دارید؟