0

 

انتری که لوطیش مرده بود

توضیحات

داستان «انتری که لوطیش مرده بود» ظاهرا داستان ماجرای انتری است که لوطیش مرده و او زنجیر خود را پاره کرده و از قید اسارت او آزاد شده‌است. اما این آزادی هیچ دردی از او دوا نمی‌کند. حیران و سرگردان به این سوی و آن سوی رو می‌آورد، هیچ راه نجاتی نمی‌یابد و سرانجام در همین سرگشتگی گم می‌شود.

این ظاهر داستان است. اما ماهیتی تمثیلی دارد و اشاره‌ای است به سرنوشت انسان روشنفکری که زنجیر اسارت ایدئولوژی‌ها و سنت‌های اجتماعی را پاره کرده، از محدودیتی که آن‌ها برایش ایجاد کرده بودند آزاد شده، اما این آزادی بهره‌ای برایش ندارد و نمی‌تواند او را به راز هستی رهنمون شود. این داستان از نگاه این میمون و با نگاه توده ای و با زبان مردم طبیعی کوچه و بازار نوشته شده‌است

گزیده ای از کتاب :
…کوبیدن میخ طویله ی زنجیرش به زمین برای او عادی شده بود. همیشه دیده بود وقتی که لوطی آن را تو زمین فرو می کرد او دیگر همان جا اسیر می شد و همان جا وصله ی زمین می شد. عادت و ترس او را سر جایش میخ کوب می کرد. گاه احساس می کرد که میخ طویله اش شل است و تو خاک لق لق می زند. اما کوششی برای رهایی خودش نمی کرد. اما حالا یک جور دیگر بود. حالا می خواست هرطوری شده آن را بکند.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

صادق چوبک

حجم (مگ)

3

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

کتابخانه فانوس

تعداد صفحات

489

دیدگاهی دارید؟