توضیحات
کودکان همواره بهواسطه تجربهی دستاول و بکر خود با پدیدههای جهان دچار پرسشهای بسیاری میشوند. مظاهری که برای ما بزرگسالان به عادیترین و بدیهیترین چیزها تبدیل شدهاند، کودکان را شگفتزده میکنند و قطاری از سؤالات را در ذهنشان ردیف میکنند. ما تا به حال بارها و بارها رنگینکمان را دیدهایم. اما تصور کنید کسی برای اولین بار یک کمان هفترنگ معلق میان هوا و زمین را ببیند. شما هم جای او بودید شگفتزده میشدید! و حالا دریایی از سؤالها: رنگینکمان چگونه درست شده؟ چرا اسمش را گذاشتهاند رنگینکمان؟ اگر این رنگینکمان است، پس اسب تکشاخش کو؟ این مواجههی شگفتیبرانگیز محدود به پدیدههای طبیعی نیست. ماشین چگونه حرکت میکند؟ هواپیما چرا از توی آسمان نمیافتد؟ چرا عقربههای ساعت عقبعقب نمیروند؟ هرچیزی که در جهان پیرامون ما وجود دارد میتواند برای کودکان علامت سؤالی بزرگ ایجاد کند. اما این ماجرا جایی سخت میشود که پرسشهای بیپایان کودک، رنگ و بوی فلسفی به خود بگیرند. پرسشهایی هستیشناسانه، اگزیستانسیال، معرفتشناسانه، اخلاقی و… که برای والدین کودک هم چالشبرانگیزند و بسیاری از آنها از یونان باستان تا به امروز ذهن بزرگترین فیلسوفان را به خود مشغول داشتهاند.
چرا مادربزرگ مُرد؟ آیا من هم میمیرم؟ خدا کجاست؟ اگر همهجا هست چرا همیشه بهطرف یک جا نماز میخوانی؟ اگر دروغ گفتن بد است چرا دیروز به بابا دروغ گفتی؟ یک خطای کوچک در پاسخ به این پرسشها میتواند مانند خشت کجی مسیر زندگی کودک را دستخوش تغییرات بزرگ کند. چرا که پاسخ این سؤالها بهمثابه سنگ بنای اندیشهی کودک، روان او را با تمام ترسها و ادراکی که از جهان دارد شکل میدهد. پدر و مادرهای بیحوصلهای که برای پرسشهای فرزند کنجکاوشان پاسخهای ازسربازکنی سر هم میکنند، در مواجهه با این موقعیت میتوانند روان کودک را دچار آسیبهایی بزرگ و ماندگار کنند. بهترین ایده این است که در این مسیر و از زمانی که اولین چراغهای پرسشگری در ذهن کودک روشن شد، از یک متخصص کمک بگیریم.
دیدگاهی دارید؟