بازی هر روز مجموعه ۱۶ داستان کوتاه نوشته پرویز مسجدی است. داستان‌های این مجموعه زندگی مردم فرودست جامعه را در سال‌های قبل از انقلاب به تصویر می‌کشند. امیدها، آرزوها و حسرت‌های مردمی که هرکدام به نوعی دچار محرومیت و ضعف هستند. عناوین داستانها عبارتند از:
جوجه آباج کل خاور / بازخرید / مستمری / بازی هر روز / سرپوش / بیابان / ستاره / چراغهای اجاره ای / دیوار / دیدار / گرما / انتظار / کار / خرمشهر در تابستان / صبحاز داستان جوجه آباج کل خاور:
آباج کل خاور روسری حنایی رنگش را از دست باد محکم بیخ گلویش گره زده بود و سعی می کرد با بدن نحیف و رنجور خود هر چه بیشتر جلوی باد را بگیرد که کاهها را پخش نکند و در همین حال از زیر چشم مواظب به نوه اش بود که نزدیک نشود. او با دست چپ کاهها را در جعبه ای که قبلا جای میوه بود، پس و پیش می کرد و با دست راست، آهسته تخم مرغها را یکی یکی از داخل قوطی جای روغن بیرون می آورد و وسط کاهها ردیف می کرد…