توضیحات
در کتاب صوتی به لهجه سپیدار نوشته علی میرمیرانی شاهد یک درهمآمیزی نثر و لحن، مردانگی و عشق، خشونت و احساس و نرم و خشن هستیم که ترکیبی جسورانه و کم سابقه را پیش روی ما میگستراند؛ نثری خاص که روایت غصه و قصههایی مردانه از دل اجتماع و در کنار نفسهای هر روزه مردم است.
علی میرمیرانی روزنامهنگار، فیلمنامهنویس و برنامهساز تلویزیونی که پیشتر برنامه موفق تلویزیونی «گفتوگوی تنهایی» را روی آنتن داشت، در «به لهجه سپیدار» برای اولین بار متنی را اجرا میکند که صرفا برای ارائه در قالب صوتی به رشته تحریر درآمده و در واقع نمونهای دیگر از آن به شکل مکتوب یا هر فرم دیگر، در جایی موجود نیست. کنار هم قرار گرفتن مجموعه عنصرهای متفاوت از شیوه خوانش تا نوع متن و طراحی و نوع ارائه کار از جمله ویژگیهای این کتاب صوتی است.
علی میرمیرانی که در مطبوعات با نام «ابراهیم رها» هم شناخته میشود، روزنامهنگار و طنزنویس ایرانی است که در روزنامههای «اعتماد»، «بهار» و «روزگار»، ستون طنزنویسی داشته است.
میرمیرانی برای مخاطبان این اثر صوتی میگوید:
گاهی آدمیزاد در غروبی سرخ یا طلوعی نارنجی هوایی میشود برای سطرهای یتیمی که نوشته سرپناهی بسازد. من بارها که هوایی شدهام، که بارها یادم خودم را هم فراموش شده، بارها که دستهایم را سپردهام تا آخرین عاشق دنیا با آن زخمه به سازش بزند، بارها… بارها این کار را کردهام و نامش شده کتاب. اولینش با دکتر تنهای مزینان بود و بعد هم چند خاطره پائیزی. گمانم شمارش از پانزده جلد گذشته باشد حالا. حالا که زندگی را و کتابهایم را گاهی با هم ورق میزنم.
در این تورقِ سالیان رسیدهام به به لهجه سپیدار سخن گفتن با لهجه سپیدار روزی، غروبی شاید، آمد روی کاغذ. من نشستم و پارههایی را بر پاره پارهترین کاغذهای جهان، بیلک و صاف نوشتم. وقتی مینوشتم در ضمن خواندمش و بعد خواستم ذهنیت و عینیت برای این کارم یکی شود که شد. شد همین به لهجه سپیدار. حالا در این سقف کاغذی و صوتی سطرهای یتیمی دیگر از واژههایی که استخدام کردهام یا به عاریت گرفتهام از روزگار، صاحب سرپناه شدهاند دوستشان دارم مانند تمام کارهایم و امید دارم که دوستشان بدارید همچون به لهجه سپیدار.
دیدگاهی دارید؟