0

 

جاده

دسته: برچسب: ,

توضیحات

جاده: مجموعه هفت قصه

عناوین داستانها عبارتند از:
جاده / باران / مه / مرثیه / فانوس / تاووس / کوچهدر ابتدای داستان جاده می خوانیم:
مثل قفل و به چیزی مبهم فکر می کرد. یک جفت چکمه نیمدار چک پایش بود. نگاهش ته جاده میخ شده بود و دم به دم دماغش را بالا می کشید. نارعلی آروق زد. فکر کرد سنگین است. فکر کرد غذایش نگذشته. بی صدا گفت: “بازم ترش کردم”
صدای خرابش مثل فوتی بود که به کله نبی کرده باشند. در نتیجه افکارش پت پتی کرد و خاموش شد. چیزی نگفت. تنها غرغر خفه ای از گلویش بیرون زد: “اوف…”
نازعلی با نوک انگشت پیشانیش را خاراند. جراتی یافت. این بار به صدای بلندتر، آن طور که نبی هم بشنود، ادامه داد: “اون هفته لاجان بودم. رفته بودم پی گدا. بارونم میبارید مث چی… اما تو موسسه به هر کی میگفتم گدا آقا، کارگر فنیه، یه جوون ریزنقش، صورتش هم جوش بهاره داره… نمی شناسی؟” یا پاشو تند می کرد یا می گفت: “برو از یه بلد بپرس”…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

اکبر رادی

حجم (مگ)

3.6

نوع فایل

اسکن شده

تعداد صفحات

120

شناسنامۀ کتاب

دیدگاهی دارید؟