در رمان کیمیاگر به داستان چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو گوش خواهید سپرد، که در پی دیدن رویایی که خود آن را حقیقی و صحتش را بی‌چون‌وچرا می‌داند، از وجود گنجی عظیم در حوالی اهرام مصر آگاه می‌شود. پس از این واقعه، سانتیاگو وطن خود (آندلس) را به قصد سرزمین باستانی مصر ترک می‌گوید، و اینگونه جستجوی شگرفش برای دستیابی به گنج عظیمی که منبعی ناشناخته وعده‌اش را در خواب به وی داده آغاز می‌گردد.

اما این گنج عظیم چه می‌تواند باشد؟ پاسخ این سوال اساسی نزد هر مخاطبی متفاوت خواهد بود. با این حال، احتمالاً همگان پس از پایان مطالعه‌ی کتاب، این نکته را تصدیق خواهند کرد که سفر سانتیاگو از اسپانیا به مصر، تمثیلی از سفر درونی‌ای است که هر انسانی برای دستیابی به گنج عظیمی که در ژرفای خود دارد، باید به آغاز آن مبادرت ورزد…