توضیحات
کتاب صوتی دختر شجاع داستانی آموزنده به قلم معصومه رمضانی است که شخصیت اصلی آن دختر کوچک و مهربانی به نام آفرین است. ماجرای آفرین زمانی شروع میشود که به طور اتفاقی با پیرزنی عجیب و غریب آشنا میشود…
آفرین، دختر خوب و مهربانی است که همراه نامادری و خواهرخواندهاش بهناز، در شهر کوچک حیدرآباد زندگی میکند. تا زمانی که پدر آفرین زنده بود، همه چیز خوب و بر وفق مراد بود. ولی بعد از مرگ او، رفتار نامادری و بهناز با آفرین حسابی عوض شده. این دو معمولاً با عصبانیت سر آفرین داد میکشند و باهاش مثل یک خدمتکار رفتار میکنند.
حالا یک روز خوب خداست و آفرین کارهای نامادری و بهناز را انجام داده و قصد استراحت دارد. مینشیند روی ایوان و چشم میدوزد و به منظرهی قشنگ حیاط. بعد یکهو کلاف کاموای خودش را میبیند که باد میبردش به خانهی همسایه! آفرین فوراً میدود و همسایه را صدا میکند تا کلاف کاموایش را پس بگیرد. همسایه که پیرزنی عجیب و غریب است، به آفرین میگوید که تنها به یک شرط کلاف کاموا را بهش پس میدهد، و آن شرط این است که چند کار کوچک را برای پیرزن انجام دهد.
آفرین احساس میکند حال پیرزن خوب نیست. انگار که مثلاً غمگین و افسرده باشد. پس کلاف کاموا و خواستهی خودش را فراموش میکند، به این امید که کمکی به پیرزن کرده باشد. بعد اتفاقی جادوییای میافتد و آفرین (ظاهراً در ازای کمک به پیرزن) تبدیل به زنی زیبا میشود. وقتی به خانه میرود، بهناز راز زیبا شدنش را از او میپرسد. آفرین همه چیز را برایش تعریف میکند. بهناز هم به سرعت راهی خانهی پیرزن میشود. اما اینطورها هم نیست که هر کس به این خانه پا بگذارد و چند کار کوچک برای پیرزن انجام دهد، رویش زیبا شود. شرط اصلی برای دستیابی به صورت زیبا، داشتن سیرت زیباست، که بهناز از آن بیبهره است…
دیدگاهی دارید؟