توضیحات
شبهای روشن
کتاب صوتی شبهای روشن یکی از آثار برجستهی فئودور داستایوسکی، آمیخته با فضایی رمانتیک است که احساسات پنهان دو شخصیت داستان را به زیبایی به تصویر میکشد و در آمیزشی ویژه از تنهایی، رویا و دلدادگی میگوید.
فئودور داستایوفسکی (Fyodor Mikhailovich Dostoyevsky) در کتاب صوتی شبهای روشن (White nights) نیز مانند سایر آثار بینظیرش، غلیان حس و زوایای پنهان روح را نمایش میدهد.
این اثر یک عاشقانهی کوتاه و شنیدنیست که با صدای دلنشین کاوه یانقی روایت میشود. صدای دو اشتیاق است که در چند شب در هم بافته شده است. بازتاب نالهی دو جان مهرجوست که در کنار هم روی نیمکتی به ناله درآمدهاند و راهی به سوی هم میجویند و درِ گشودهی بهشت خدا را به خود نزدیکتر مییابند.
داستان کتاب شبهای روشن دربارهی جوان خیالبافی است که تنهایی را به خوبی میفهمد. کسی که سالهاست تنها زندگی میکند و مانند دیگر شخصیتهای اصلی داستایفسکی با مردم عادی فرق دارد. این جوان ۲۶ ساله مدام تنهایی خود را با شهر پترزبورگ تقسیم میکند. با دیوارها و در و پنجرههای شهر در دل میکند و ادعا دارد بهتر از هر کسی آنان را درک میکند. در یکی از روزها زمانی که با دلی خوش، آواز میخواند و در حال قدم زدن به سمت خانه است، شخصی توجهش را جلب میکند: «زنی کنار راهش ایستاده، به جانپناه آبراه تکیه داده است. بر طارمیِ جانپناه آرنج نهاده و پیدا است که به آب تیره خیره شده. کلاه زرد رنگ بسیار قشنگی بر سر دارد با روسریِ توری سیاه دلفریبی روی آن.» در ادامه متوجه میشود که زن در حال گریه کردن است و به هیچوجه متوجه حضور او نیست. جوان ناخودآگاه به سمت دختر کشیده میشود و طی یک اتفاق با او آشنا میشود. آنها برای روز بعد قرار ملاقات میگذارند، داستان زندگی خود را برای همدیگر تعریف میکنند و…
فئودور داستایفسکی نیازی نداشت برای خلق این شخصیت، زیاد از روح و روان خودش بگریزد اگر به زندگی شخصی داستایفسکی بنگریم، درمییابیم که سرچشمهی همهی عنصرهایی است که در کتاب شبهای روشن میبینیم.
دیدگاهی دارید؟