0

 

قصه‌ های پاییزی

توضیحات

شامل پنج داستان به نام های: قصه پائیزی – یلدا – همه راهها به رم ختم می شود – صبر ایوب و موریانه.

داستان­های این مجموعه روایت تلخ زندگی‌اند. کارگرانی که زندان می‌سازند و سرانجام زندانی همان زندان می‌شوند؛ مهندسی که در روزگار دانشجویی سودای دیگری داشت و حالا که به کمک پدرزن ساخت زندانی را به عهده گرفته است، بعد از پایان کار با دیدن دوستان و آشنایانی که به زندان جدید انتقال داده شده‌اند، درهم می‌شکند و…

از داستان قصه پاییزی:
نعش حسین‌عبدالرضا را که بردند، عمله‌ها و بناها وحشت‌زده ایستادند پای دیوار. هوا سوگوار، محتضر و پر خوف بود. سنگین و زمخت، به قد و بالای دیوار ایستاده بود و تکان نمی‌خورد. بوی ترس شنیده می‌شد. ترس آمیخته به ذرات گرد و خاک بود. آفتاب گرم‌تر از هرم کار بود. نگاه نگران و پر وحشت عمله‌ها و بناها پای دیوار افتاده بود و توی خاک وول می‌خورد.

خون حسین‌عبدالرضا خاک را کنده بود و در شیارهای باریک و نازکش فروکش کرده بود، دلمه بسته بود و نقش حسین‌عبدالرضا را ماندگار کرده بود. خاک، خون حسین‌عبدالرضا را مکیده بود، و چشم عمله‌ها و بناها پر از خاک بود، ترس بود. هیچ‌کس حرف نمی‌زد.

سکوت از قامت دیوار هم بلندتر بود. صدای دلهره‌آور و کشدار آمبولانس که دور می‌شد روی سکوت افتاد، غلتید و سفت و برنده سکوت را پاره کرد، شکافت و حرف مثل باران ریخت.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

اصغر الهی

مترجم

حجم (مگ)

2

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

83

دیدگاهی دارید؟