توضیحات
مقالاتی که در این کتاب از “جورج لوکاچ ( ۱۹۷۱ (“۱۸۸۵به فارسی ترجمه شده عمدتا به دوره دوم زندگی “لوکاچ”، یعنی سالهای کنارهگیری او از سیاست و رویآوری به حوزه نقد و فلسفه، مربوط میشود .
لوکاچ در مقاله “روایت یا توصیف ” (اولین مقاله) بر آن است که دو شیوه هنری دوره سرمایهداری را نقد و معرفی کند . وی دو نماینده رئالیسم را در مرحله نخست سرمایهداری، “بالزاک “و “استاندال ” میداند که به شیوه “روایت “گرایش دارند ;سپس “فلوبر “و “زولا “را به مثابه دو نماینده ناتورالیسم در حوزه منحط سرمایهداری، معرفی میکند” .
قیافه شناسی فکری در شخصیتپردازی “مقالهای است که به تشریح کنش متقابل، همچنین کنش فراگیر و چند وجهی شخصیتها با یک دیگر، جامعه و مسائل بزرگ اختصاص دارد . لوکاچ در این مقاله فقدان کنش متقابل را نشانه تباهی ادبیات و گسیختگی دنیای قهرمانان از یک دیگر و از جهان پیرامون میداند .
در مقاله “نویسنده و منتقد ” لوکاچ برای منتقد، یگانگی سه عنصر فلسفه، تاریخ ادبی و نقد ادبی را ضروری به حساب میآورد .سه مقاله بعدی در این کتاب “داستایفسگی”، “توماس مان در جستجوی انسان بورژوا “و “نامهای درباره شکسپیر “به نقد و بررسی کار سه شخصیت یاد شده اختصاص مییابد .
در نوشته انتهای این کتاب (فرهنگ کهن و فرهنگ نو) “لوکاچ “غلبه فرهنگ را بر حوزه اقتصاد و نمودار رهایی بشر از ستم اقتصادی و آغاز فرهنگ نو به شمار میآورد .
دیدگاهی دارید؟