توضیحات
امید قنبر جلد دوم
«قنبر» با صحنهسازی «اقبالی»، به جرم قتل، دستگیر میشود و پدرش، با شنیدن این خبر، از دنیا میرود. قنبر بر سر مزار پدر، از دست پلیس فرار میکند؛ در این راه با مردی به نام ناصر آشنا میشود… «قنبر حیدرزاده» به پیشنهاد اسد اقبالی، مدتها بیهیچ تخصصی، مدیرعامل شرکت او شده بود. او یک شب برای برداشتن کلید خانهاش به شرکت بازمیگردد و با ضربهای به سرش بیهوش می شود. زمانی که به هوش می آید، با اسلحه ای در دست، به اتهام قتل خدمه شرکت دستگیر می شود. پدر قنبر با شنیدن این خبر سکته میکند و از دنیا می رود. پسرخاله قنبر، داوود، وکالت او را برعهده می گیرد. قنبر از او میخواهد اجازه بگیرد تا سر خاک پدرش حاضر شود؛ اما در یک فرصت مناسب، قنبر فرار میکند و ..
دیگر نسخه های این کتاب
دیدگاهی دارید؟