توضیحات
روزهای سپری شده
زندگی نامه ای سرشار از عشق و عاطفه و سرشار از لطافت و احساسات نیکو. کتابی جذاب، حکایتی از دردها، رنج ها، شادی ها و عبور از روزهای پر فراز و نشیب زندگی.
متنی که در هیچ کجای آن نفرت و کینه توزی مشاهده نخواهد شد و جز برای انسان دوستی کلمه ای به کار برده نشده است. لحنی نیکو و کلامی بزرگمنشانه حتی در قبال دشمنان و بدخواهان.
اثری شگرف که به زیبایی تمام روایت شده است و تاثیراتی خوب بر مخاطب می گذارد. گزیده ای از کتاب: نشسته بودم و در عالم فکر و خیال غروب آفتاب را تماشا می کردم و به این می اندیشیدم که چگونه آفتاب شعاع خود را به آرامی از این دشت سرسبز بی انتها برمی چیند.
چشم انداز شاعرانه و زیبایی بود، این مناظر اصلا شباهتی به مناظر غروب آفتاب دیار ما نداشت. در اینجا نه از آن کوه های عظیم سر به فلک کشیده و پرتگاه ها و دره ها خبری بود و نه از زمزمه ها و شرشر آب هایی که چون لالایی مادران، دل و جان آدم را می نواخت، اثری دیده می شد. تا چشم کار می کرد صحرا بود. صحرایی پوشیده از علف های سبز و مخملین و انبوه درختان درهم تنیده جنگل که در آن دور دست ها به چشم می خورد.
دیدگاهی دارید؟