توضیحات
بازگشت
داستان های عربی حال و هوای خودشان را دارند.پیچش های داستانی چندانی ندارند و سرراست اند…فضای شان مثل سرزمین های شان گرم و دلنشین است.این قصه ی مرد عجیبی ست که سرنوشت عجیبی دارد
“سلمان” یک روز صبح که از خواب بیدار شد، متوجه شد صاحب زمین و دارایی پدرش شده است؛ چون پدرش مرده بود! اما …
“سلمان” از این پس می تونست صبح ها تا هروقت دلش بخواد بخوابه . دیگه مجبور نیست در مزرعه به سختی کار کنه…می تونه یه خونه ی خوب در شهر بخره و از ده به شهر قاهره بره تا از زیبایی هاش لذت ببره…آیا سلمان مزرعه ی پدری رو رها می کنه تا خوش بختی حقیقی رو به دست بیاره…این ها رویاهای همیشه گی سلمان بودند و پایانی نداشتند…
دیدگاهی دارید؟