توضیحات
دفاع از دیوانگی
نوشته های وودی آلن سرشار از اتفاقات امروز در پیوست با فرداست. او زمین و زمان را به هم می بافد و برای طنزش از همه ارکان جهان کمک می گیرد؛ از فلسفه تا روانشناسی و سیاست…
داستان های کوتاه وودی آلن با نام « دفاع از دیوانگی» در فهرست پرفروش ترین کتاب های آمریکا قرار گرفت. مازیار عطاریه، مترجم کتاب، در مقدمه ی آن در باره نام کتاب توضیح داده است که: «نام انگلیسی این کتاب به معنی دفاع مبتنی بر جنون است. این اصطلاح حقوقی زمانی به کار می رود که وکیل مدافع سعی در اثبات جنون موکل خود دارد تا باعث تبرئه ی او شود و یا از شدت مجازاتش بکاهد. اما از آن جایی که ترجمه ی فارسی این عبارت چندان مناسب نام کتاب نبود، عبارت دفاع از دیوانگی را انتخاب کردم که بی ارتباط با محتوای کتاب نیست».
«آلان استوارت کانیگزبرگ» با نام کنونی «وودی آلن» در یکم دسامبر ۱۹۳۵ در نیویورک آمریکا به دنیا آمد. او و خواهرش در بروکلین نیویورک بزرگ شدند. مادرشان کتابدار و اصالتاً از مهاجران اتریش بود. پدر آنها «مارتین کانگزبرگ» جواهرساز و پیشخدمت بود؛ البته مارتین هیچ وقت سر یک کار بند نمیشد، مدتی فروشندگی کرد؛ بعد راننده تاکسی شد؛ کمی بعد از کافه سر در آورد و به کافهداری پرداخت؛ او حتی چند وقت در استخر کار میکرد.
آلن این روحیهی از یک شاخه به شاخه دیگر پریدن و کمحوصلگی را از پدرش به ارث برده؛ او هم هر وقت یک پروژه حوصلهاش را سر ببرد صبر ندارد و یک باره کار را رها میکند. پدر آلن هم مانند مادرش مهاجر بود؛ او تبار روسی داشت و با خانوادهی خود به آمریکا مهاجرت کرده بود. البته والدین آلن، هردو، در بخش جنوب شرقی منهتن نیویورک بزرگ شده بودند. در خانهی آنها زبانهای روسی، آلمانی، عبری، ییدیش و البته انگلیسی صحبت میشد.
زندگی آلن همیشه پر از آدمهای مختلف بود و سروصدا و مشاجره بخشی جدا نشدنی از آن؛ برای همین دربهدر دنبال کنج عزلتی بود تا در سکوت و آرامش کارش را کند؛ با پایان دوران متوسطه از خانواده جدا شد و در یک آپارتمان، مستقل، زندگی کرد. در ۱۷ سالگی نامش را در شناسنامه به Heywood Allen تغییر داد.
هرچند آلن اغلب از اوضاع خانه و خانوادهای پردعوا و پرسروصدا شکایت میکرد، ولی بعدا همینها ابزار کارش برای نوشتن و اجرای داستانهای طنز و فکاهی شدند. برای پول در آوردن هم دست به دامن همین استعدادش شد و برای یک واسط، داستانهای طنز و فکاهی مینوشت تا او آنها را به ستوننویسان روزنامهها بفروشد تا چاپ شوند.
در همان وقتها بود که از دوستانش خواست دیگر او را «وودی» صدا بزنند و اینگونه نام «وودی آلن» به وجود آمد. آنطور که خودش میگوید اولین فکاهیای که نوشت عنوان جالبی داشت: «وودی آلن میگوید او در رستورانی غذا خورد که قیمتهایش فضایی بود».
وودی آلن در تعریفی که از خود ارائه می دهد می گوید: تنها حسرت زندگی من این است که کس دیگری نبودم…
فصل اول/ داستان مکاتبات گوساژ واردبدیان و داستان گفت و گو با هلموتز
فصل دوم/ داستان بررسی پدیده های فراطبیعی و داستان نابغه ایرلندی
فصل سوم/ گامی برای بشریت
فصل چهارم/ داستان غافلگیری در دادگاه دیزنی و داستان کشف و کاربرد لکه جوهر سرگرمی و داستان چنین خورد زرتشت
فصل پنجم/ داستان دنباله های منهتن و داستان داتا نادیدیه گرفته شده است و داستان خاطرات: مکان ها و مردم
فصل ششم/ داستان رژیم و داستان سطحی ترین انسان
فصل هفتم/ داستان فابریتزیو:نقد و واکنش و داستان بیماری هراسی :نگاهی از درون
فصل هشتم/ مترلینگ
فصل نهم/ مقالات اولیه وودی آلن”
دیدگاهی دارید؟