توضیحات
کویر
دکتر شریعتی در مقدمهی کویر مینویسد: «وجودم تنها یک حرف است و زیستنم تنها گفتن همان یک حرف، اما بر سهگونه: سخن گفتن، معلمی کردن و نوشتن. آنچه تنها مردم میپسندند: سخن گفتن، آنچه هم من و هم مردم: معلمی کردن و آنچه خودم را راضی میکند و احساس میکنم که با آن نه کار که زندگی میکنم نوشتن». از این جملات به خوبی آشکار میشود که نوشتن برای شریعتی مفهوم دیگری دارد و از نظر او صرفا رسانهای برای انتقال عقاید و نظریات نیست. حال این سوال مطرح میشود که در میان انبوه نوشتههایی که از او برجای مانده کدامشان بیشتر مورد توجه او بودهاند و در این «زندگی» که از آن یاد میکند همدم و همراه صمیمیتری بودهاند؟
شریعتی خود به این سوال پاسخ میدهد: «نوشتنهایم بر سه گونهاند: اجتماعیات، اسلامیات و کویریات. آنچه تنها مردم میپسندند: اجتماعیات، آنچه هم من و هم مردم: اسلامیات و آنچه خودم را راضی میکند و احساس میکنم که با آن نه کار … که زندگی میکنم: کویریات». البته در بیان این جملات و تثلیثی که از آن یاد میکند اشارهای دارد به کلام معروف شمس تبریزی که آن خطاط سهگونه خط نوشتی … به این ترتیب جایگاه کویریات در میان نوشتههای شریعتی بهتر آشکار میشود و با توجه به اینکه جایی اشاره میکند که «من این سیصد صفحه را با تردید از میان نزدیک به ده هزار صفحه از نوشتههایم انتخاب کردهام …» بهتر در مییابیم که منظور او از زندگی کردن با نوشتههایش و بهخصوص کویریات چیست.
شریعتی در کویریات به دنبال ایجاد سبک تازهای در نوشتن نبوده. بلکه این نوشتهها را بثالشکویو نامههایی میداند که به «هیچکس» نوشته و سخنی سرشار از حقیقت که هیچ مصلحتی گفتن آن را ایجاب نکرده و از قید عنوان و مخاطب آزاد است همچنین تعابیری مانند شقشقیه، نفثهالمصدورو بثالشکوی که گاه و بیگاه برای نامگذاری این دست از نوشتههای خویش به کار میبرد، گویای این واقعیت است که کویریات آیینه بیزنگار روح و روح بیزنگار اوست، روحی گریزپای و ناآرام و پر از اندوه، اندوههایی که نوشتن بهانهای برای فراموش کردن آن است.
شریعتی در برخی از نوشتههایش به خواننده میقبولاند که مشغول خواندن رمز و رازی است و در پشت الفاظ پرکشش و جذابی که او را با خود میبرد حقیقتی پنهان شده که باید نقاب از روی آن بردارد.در همین حال به او گوشزد میکند که نشانههایی برای دستیابی به راز کویر در گوشه و کنار قرار داده است: «با کاروان دل من بر روی جادهی تاریخ سرزمین من، بر سینهی این کویر بران تا به بوی سخنم به دلالت الفاظم به دل این کویرها راه یابی … و از آنجا به ماوراءالطبیعهی این دنیا … راه پیدا کنی.» شریعتی بر روی این نمونه از کویریات که حاصل تنهایی و خلوت اوست بسیار کار کرده و دست کم مدتها در ذهن فعال و سیال خویش آنها را پرورش داده است.
شریعتی در جایجای این کتاب بهویژه در نوشتهی اول که نام این کتاب را بر پیشانی دارد، در ترسیم فضاهای مورد نظر خویش از تشبیهات و توصیفات متصل و متوالی استفاده میکند. توصیفات او دربارهی مزینان (زاد بومش) و کویر، آدمی را به یاد نوشتههای نویسندگان قرن ١٨ و ١٩ فرانسه و امثال بالزاک و آندره ژید میاندازد که توصیفگرایی و احساسگرایی دو ویژگی غالب آثار آنان است، جالب اینکه در جایی از این کتاب اظهار میکند که زمانی بسیار شیفتهی دکارت و آندره ژید بوده است و با توجه به سالها زندگی در فرانسه طبیعی است که از ادبیات غنی این کشور نیز بهره برده باشد، بنابراین نمیتوان تاثیر نویسندگان فرانسوی بر فضای ادبی کویر را انکار کرد.
دیگر آثار علی شریعتی
دیدگاهی دارید؟