توضیحات

ه‍ی‍چ‌ وق‍ت‌ ن‍ام‍زد ن‍ب‍ودی‍م‌

«هیچ وقت نامزد نبودیم» کتابی محبوب و پرفروش اثر «رضا استادی» است.

داستان این کتاب در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ اتفاق می‌افتد. شرایط اجتماعی و سیاسی ایران در دوران انقلاب و به‌طور خاص در سال‌های ابتدایی، در بستری خانوادگی و عاشقانه در این کتاب به‌خوبی نشان داده شده است. دغدغه‌های سیاسی، روشن‌گری‌ها، مسائل فرهنگی و اجتماعی، در این اثر زنده و واقعی بیان شده‌اند. واقع‌گرایی و صداقت نویسنده داستانی خلق کرده که مخاطب را از همان ابتدا تا پایان کتاب، با خود همراه می‌کند.

ستاره دختری جوان و باهوش است که در سال ۵۶ در رشته‌ی مترجمی زبان فرانسه در دانشگاه ملی پذیرفته شده است. او که پدر و مادرش را از دست داده، با برادرش کاوه و همسرش فاطمه، زندگی می‌کند. ستاره در دوره‌ی تحصیلش با جوانی ماجراجو به نام مسعود آشنا می‌شود و با او ازدواج می‌کند. همه چیز خوب و آرام پیش می‌رود، تا این که مرد جوان دیگری به نام نصرت وارد زندگی ستاره و مسعود می‌شود. اینجاست که زندگی بی‌دغدغه‌ی ستاره و مسعود، دچار بحران می‌شود.