0

 

عشق ماندگار

توضیحات

عشق ماندگار

فصل اول
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم،به ساعت نگاه کردم عقربه ها ساعت هفت را نشان می دادند.با عجله از روی تخت بلند شدم و یکراست به حمام رفتم.فشار آب،خواب از سرم پراند،چند دقیقه بعد حوله را به موهایم پیچیدم و از حمام بیرون آمدم.موهایم را خشک کردم.در حال لباس پوشیدن صدای سولماز را شنیدم که گفت:
– سایه زود باش،ساعت هفت ونیم شد.کیفم را برداشتم و از اتاقم بیرون آمدم.از پله ها که پایین رفتم،سولماز را دیدم که شیر می خورد،با صدای بلند سلام کردم و گفتم:
– حالا دیگه کارت به جایی رسیده که تنهایی شیر می خوری.
– سلام،ساعت خواب،حالام نمی اومدی.
– می بینی که اومدم،دیگه چرا مثل پیرزن ها غر می زنی؟
– اگه من پیرزنم،تو فسیلی،حالا بیا این لیوان شیرو بخور تا بریم.لیوان را از دستش گرفتم و با اکراه سر کشیدم،کیفم را به دست گرفتم و گفتم:
– تشریف نمیارید؟…

 

توضیحات تکمیلی

نویسنده

فائزه عطاریان

حجم (مگ)

3.1

نوع فایل

تایپ شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

378

دیدگاهی دارید؟