0

 

مهراب عشق

توضیحات

مهراب عشق

افشین پشت میز کارش نشسته بود و فصلی از یک کتاب را که در دست نوشتن بود را مطالعه میکرد و یادش رفته بود گیلاس شربتی را که آماده کرده بود بنوشد.

کتاب را کنار گذاشت و دست یازید لیوان را بردارد که برق خاموش شد. شمعی روشن کرد و به سمت آشپزخانه رفت تا شمعی دیگر روشن کند که کسی سراسیمه به در خانه کوفت. نمیدانست کیست، شاید کسی از او کمک میخواست. با شتاب به سمت در رفت و آنرا گشود. خانم جوانی به درگاه وارد شد و سلام کرد…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

شین پرتو

حجم (مگ)

4.9

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

244

دیدگاهی دارید؟