موضوع این کتاب، بیان سرگذشت «نورمحل» همسر «جهانگیر گورکانی» امپراتور هند در قالب داستان است. اثر تاریخی تخیلی حاضر، با هدف تشریح دربار مغولان گورکانی و درباریان هند در آخرین سال‌های قرن دهم و نیمه نخست قرن یازدهم هجری قمری تدوین شده است. نگارنده در این داستان با استفاده از کلیات تاریخی و بهره‌گیری از عنصر خیال، ماجرای زندگی «نورمحل» که اشراف‌زاده‌ای ایرانی است و چگونگی ورود وی به دربار «جهانگیر» را شرح داده و تأثیر وی بر همسر و به طور کلّی دربار گورکانیان هند را بیان نموده و عاقبت او را با توجّه به ادلّه تاریخی ذکر می‌نماید. در این میان نگارنده بر مقاومت و پایداری همیشگی ایرانیان در برابر تعدّی، ظلم، لشکرکشی و دیگر مصائب تاریخی، تأکید بسیار دارد.

در بخشی از کتاب آمده است:
«…دخترک دیگر سخنی نگفت. جهانگیر که تاب ایستادن نداشت، کنار دختر نشسته با ادب و فروتنی پرسید:
– ممکن است شما را بشناسم؟
– مرا بشناسی؟! چرا ممکن نیست!؟ نام من مهری است. من ایرانی هستم. پدرم به هند آمده تا در دستگاه پدرت کاری پیدا کند. من سیزده سال دارم، فهمیدی؟
دخترک ایرانی با وقار و متانت بی‌نظیری صحبت می‌داشت، اعتنائی به ولیعهد امپراتور نمی‌کرد. مثل این‌که با یکی از همشهری‌های خود سخن می‌گوید…»