0

 

سرینا

توضیحات

سرینا

این کتاب روایتگر ماجرای دختری اشراف زاده به نام سرینا است و ماجرای آن سه ماه پس از اتمام جنگ جهانی دوم آغاز می شود؛ در حالیکه سرینا نه روز را در سکوتی کامل در قطاری که بوی نا و ماندگی سراسر آن را فراگرفته سپری کرده و اکنون در آستانه ورود به کشورش ایتالیا قرار دارد. وطنش، سرزمینی که چهار سال پیش برای در امان ماندن از تجاوز و توهین مجبور به ترک آن شد، در حالی که پیش از آن سربازان موسیلینی پدر و مادرش را به قتل رسانده بودند و در این کشتار عموی کوچک ترش نقشی بارز ایفا کرده بود. سرینا در چهارسال گذشته نه تنها همه خانواده اش و سرزمین مادری اش را بلکه اعتمادش به مردم را از دست داده است؛ با این وجود ورود به ایتالیا شعفی خوشایند را در وجودش متبلور کرده و او می داند هنوز راه درازی در پیش دارد و ممکن است تنها فرد باقی مانده از خانواده اش یعنی مادربزرگ را هم از دست بدهد.
شروع داستان:
ترن، در حالیکه چرخهایش بر ریلهای آهنین ریتم یکنواختی را سر داده بود، تیرگی شب ایتالیا را می شکافت و خروشان به پیش می تاخت. انبوه کشاورزان و روستائیان چاق و فربه، و کودکان لاغر و خشکیده، و کسبه و تجار وارفته و زهوار در رفته، و تعداد بیشماری سرباز آمریکایی، گوشه و کنار آن را پر کرده بودند. بوی نا و کسالت آوری همه جای قطار را در بر گرفته بود، مثل بوی خانه ای که سالهای متمادی تمیز نشده باشد و بوی تازه بدنهای خسته و ژولیده و مدتهای طولانی شسته نشده و مدتها محبت به خود ندیده هم به آن اضافه شده باشد. با وجود این، هیچکس به فکر باز کردن پنجره نیفتاد. هیچکس جرات این کار را نمی کرد. پیرزنان در مقابل هجوم هوای گرم شب ممکن بود چنان جیغ بکشند که گویی مورد حمله قرار گرفته اند. این امر توهین به آنها بود. هر چیزی آنها را ناراحت می کرد: گرما، سرما، خستگی، گرسنگی. آنها برای ناراحت شدن دلیل داشتند، بیمار بودند. مدتهای مدیدی با گرسنگی، سرما و ترس و وحشت، دست و پنجه نرم کرده بودند. جنگ طولانی و وحشتناک حالا پایان یافته بود. سه ماه از پایان آن می گذشت. اوت ۱۹۴۵ بود…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

دانیل استیل

مترجم

غلامحسین اعرابی

حجم (مگ)

13.3

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

833

دیدگاهی دارید؟