0

 

ترجمه تاریخ یمینی

توضیحات

ترجمه تاریخ یمینی: به انضمام خاتمه یمینی یا حوادث ایام (در سال ۶۰۳ هجری قمری)

تاریخ یمینى شامل وقایع تاریخى از اواخر سامانیان تا زمان سلطان محمود است و در این میان عتبى مصنّف کتاب، غزوات محمود غزنوى را در هند از قبیل غزوه بهاطیه، مولتان، بهیم‌نگرا، نارین، غور، ناردین، تانیشر و جز آن بشرح آورده و توان گفت که در این زمینه داد سخن را داده، و گویى قدم بقدم به دنبال سلطان رفته است.

همچنین مصنّف ذکر تاریخ سلسله‌هاى دیگر این عهد را نیز فروگذار نکرده، و جز سلسله سامانیان، درباره امراى سیستان، خلف بن احمد و جانشینانش، آل زیار، سیمجوریان، خانیان، آل فریغون، غوریان، پادشاهان غرجستان، دیلمیان، خوارزمشاهیان و افغانیان نیز شرحى آورده، و از این رو کتاب حاضر یکى از مآخذ مهم و شایان توجه بشمار است.

جنبه ادبى کتاب نیز، بس مهمّ است. داستانهاى دلکش و نغز، پندهاى مؤثّر و عبارات بدیع و ابیات شیوا و دلپذیر سراسر کتاب را فرا گرفته است. داستان گرفتاری «شار» پادشاه غرجستان به دست سلطان محمود که خود خالى از لطف نیست نمونه‌اى از نثر فصیح و شیوا و پخته است (رک:ص ۳۳۰ کتاب). چنان که سخن مرحوم ملک الشّعراى بهار روشن‌تر مى‌شود، آنجا که مى‌گوید: «من بعد از نثر ابوالمعالى و کلیله نثرى از نثر جرفادقانى استوارتر و دلپذیرتر نیافته‌ام، نه از وطواط و بهاء الدّین چنین سخن شنیده، و نه از قاضى حمید الدّین و نور الدّین منشى چنین عبارات بدیع و بلند دیده‌ام، و آنجا که دست و قلم را آزاد ساخته و قصدش پرداختن معنى صرف است در کمال فصاحت و سلاست از عهده اداى مقصود بر آمده، و در آنجا که قلم را نگاه داشته است نیز به خوبى حقّ صنعت را ادا کرده است.»(سبک ‌شناسى ج ۲ ص۳۸۷-۳۸۸)، مؤید همین مطلب است.

درباره مسائل گوناگون مذهبى و اجتماعى نیز اشاراتى در کتاب هست که از طرز تفکّر مردم در قرن چهارم و پنجم هجرى و آداب و رسوم اجتماع آن روزگار حکایت مى‌کند.

در بسیارى از کتب تاریخى که بعد از «عتبى»(از قرن پنجم به بعد) تألیف یافته، از این کتاب مطالبى نقل شده و ترجمه کتاب (کتاب حاضر) نیز که در آغاز قرن ششم انجام گرفته، در کتاب‌هاى تاریخى بعد، تأثیر کلّى داشته است، تا آنجا که در بعضى از تواریخ فارسى عین عبارات آن به چشم مى‌خورد. امّا در خلال مطالب تاریخى اشارات فراوان ادبى نیز دارد(رک:ص ۲۱۴).

و همچنین از اشارات علمى نیز بى بهره نیست چنانکه در ص۱۵۵ مى‌گوید: «و این مسئله (عدم تحرّک خورشید) میان علماء اوایل در تنازع است، بعضى گفته‌اند:اوج شمس را حرکت نیست و آن را به براهین هندسى به اثبات رسانیده و بعضى در اثبات حرکت او به قیاس بر دیگر اوجات تمسّک جسته».

نکته دیگرى که ذکر آن در اینجا لازم است این است که مؤلّف مانند بسیارى از گویندگان و نویسندگان معاصر سلطان محمود در مدح این پادشاه راه اغراق و غلوّ مى‌پیماید و گویى او را مؤیّد من عند اللّه و مرد خدایى مى‌داند، و از این رو کرامتهایى به او نسبت مى‌دهد از قبیل«و سه روز پیاپى در پى ایشان (هندوان) مى‌رفتند(لشکر سلطان محمود) و مى‌کشتند و ساز و سلاح مى‌ستدند و بعضى از فیلان ایشان به قهر به دست آوردند و بعضى به طوع با مرابط سلطان آمدند و ایشان را «خداى آورد» نام نهادند، و سلطان بر لطایف صنع بارى تعالى و عواید کرم او شکر مى‌گفت که فیلى که جز به استعمال حیل و تعاون اعوان و تجلّد مردان به دست نیاید، به لطف و الهام او از معابد اصنام مفارقت کند و روى به خدمت معاهد اسلام نهد»(ص ۳۸۵).

از مجموع آنچه گفتیم چنین بر مى‌آید که کتاب حاضر که شرح وقایع سلطنت محمود غزنوى است از کتاب‌هایى است که مى‌توان آن را به اصطلاح«دربارى» نامید و اگرچه با تاریخ بیهقى که در شرح وقایع دوره سلطنت مسعود غزنوى است در بعض جهات اشتراک مطلب دارد و بیهقى نیز ستایشهایى از سلطان محمود و سلطان مسعود کرده است، اما وى در تضاعیف کلام از بیان حقایق تاریخى خوددارى نکرده و رشته سخن را تماما به دست ستایش و مداهنه نداده است.

در مورد اشعار فارسى کتاب، گذشته از چند بیت که از شاهنامه فردوسى یا گرشاسب نامه اسدى است مأخذ باقى اشعار بر نگارنده مجهول بود تا آنکه اخیرا متوجّه شدم که جرفادقانى در خود کتاب اشاره کرده است که شعرهاى فارسى از معین اسلام على بن محمّد ابى الغیث مستوفى ابوالقاسم علىّ بن حسین وزیر جمال‌الدّین آى ابه الغ باربک است(رک:ص ۴۴۰).

این کتاب از نظر احتواى لغات اصیل و استعمالات خاص نیز مستندى قوى است، از قبیل:دستکار به معنى مصنوع و ساخته، فرمانروان و فرمانروانى به معنى فرمانروا و فرمانروایى (نظیر جویان، جویا، گنجان، گنجا، گواران، گوارا) که به نظر مى‌رسد استعمال جرفادقانى درست‌تر یا لااقل اصیل‌تر باشد. همچنین «بتازگى» به معنى مجددا، بهامون آوردن به معنى ویران کردن، پا افشردن به معنى پافشارى و مداومت، دل نمودگى به معنى اظهار مردانگى و جوانمردى که در این کتاب و نیز در کلیله به کار رفته، رگ باز گرفتن به معنى سستى و کاهلى، سربازى کردن به معنى سرباختن، نگوسار به معنى نگونسار، سبزا رنگ به معنى سبز رنگ و نظایر آنها که همه این گونه لغات فهرست وار در پایان کتاب آمده است.

۱-نخستین ملحقه کتاب،«خاتمه یمینى» یا حوادث ایّام است که به قلم خود جرفادقانى است.

این خاتمه، حوادث و وقایع مربوط به زمان نویسنده (اواخر قرن ششم) را بیان مى‌کند که از نظر تاریخى بسیار با ارزش است. در آغاز وقایع، حادثه قران کواکب که انورى نیز آن را پیشگویى کرده و چوبش را خورده بود و پیدایش طوفان سخت و زلزله و نابودى همه موجودات را ذکر مى‌کند، آن‌گاه توضیح مى‌دهد که یکى از معارف خراسان روایت معروف پیغمبر را که پرسیدند: متى القیامه؟ فرمود، القیامه، و چند بار تکرار کرد، به حساب جمل انداخت و از آن عدد ۵۸۲ به دست آورد و بدین ترتیب مردم از دیار خود آواره شدند، ولى به قول جرفادقانی «تقدیر بارى تعالى چنان افتاد که مدت یک ماه برگ بر درخت نجنبید و خرمنها بر صحرا بماند».

جرفادقانى در این «خاتمه» به ساده نویسى و نثر مرسل گراییده و عباراتى فصیح و دلپذیر آورده است، چنانکه غالبا از صنعت موازنه و ارداف و تسجیع و ترصیع عارى است، و از این حیث با ترجمه تاریخ یمینى فرق بسیارى دارد.

۲-ملحقه دیگر «آخر یمینى» است که عتبى آن را در پایان کتاب خود آورده و در آن از شخصى به نام ابوالحسن بغوى که از امرا بوده بدگویى کرده است. مترجم این قسمت ابواسماعیل سعید بن ابى المفاخر اصفهانى معروف به سکّرى است، و ترجمه در نیمه اول قرن هفتم انجام گرفته است. کاتب نسخه «شع» ابواسماعیل را که به اندیشه برابرى با جرفادقانى افتاده و به ترجمه «آخر یمینى» مبادرت جسته است سخت سرزنش کرده و او را شایسته این کار ندانسته است و حق با اوست.

۳-ترجمه مرثیه امیر نصر بن ناصر‌الدین سبک تگین است که در سنین جوانى درگذشته است. جرفادقانى عین متن عربى آن را آورده که در کتاب حاضر مندرج است، امّا در چاپ سنگى ۱۲۷۲ هجرى ترجمه این قسمت به شیوه مصنوع توسط حبیب الدّین جرفادقانى بر کتاب الحاق گردیده.

ترجمه‌ها و شرحهاى تاریخ عتبى

عتبى از رجال ادب بشمار است، و انشاى عربى کتاب او فنّى و پیچیده و نیازمند تفسیر و شرح بوده، و از این رو شروح متعدّدى بر آن نوشته‌اند. چلبى این کسان را در شمار شارحان آن آورده است:

۱ – مجد الدّین کرمانى

۲ – صدر الافاضل قاسم پسر حسین خوارزمى(م ۵۵۵ ق)

۳ – تاج الدّین عیسى پسر محفوظ

۴ – حمید الدّین ابوعبداللّه محمود بن عمر نجاتى نیشابورى، که شرح خود را بساتین العلماء نامیده (معروف به شرح نجاتى) و در آغاز آن گفته است: پس از بررسى پنج شرح این گزارش را نوشته‌ام و به تبریز (در ۷۰۹ ه.ق.) به پایانش رسانیده، سپس آن را بر قطب شیرازى خواندم و به دستور او بر آن افزودم و به سال ۷۲۱ ه. ق. به پایان رسانیدم(نسخه خطى از این شرح در کتابخانه مجلس شوراى ملى ایران هست).

۵ – جرفادقانى، که کتاب را به فارسى ترجمه کرده (و همین کتاب حاضر است).

۶ – شیخ احمد معین بن علىّ بن عمر عددى دمشقى(۱۰۸۹-۱۱۷۳)ه.ق. آن را به سال ۱۱۴۸ ه.ق.تفسیر کرده و به نام الفتح الوهبى(معروف به شرح منینى) در مصر به سال ۱۲۸۶ ه.ق.در دو جلد چاپ شده است.

۷ – صاحب ذریعه در ج ۴ ص۱۱۶ گوید: «حاج میرزا على ثقهالاسلام تبریزى (مقتول در ۱۳۳۰ ه.ق.) نیز آن را به امر امیر نظام به فارسى ترجمه کرده است»، ولى آنچه محقق است مرحوم ثقهالاسلام همه کتاب را ترجمه نکرده، بلکه رساله بثّ- الشّکوى را که قسمت دیگرى از تاریخ عتبى است به فارسى در آورده، و این ترجمه در سال ۱۳۱۶ ه.ق. به امر حسینعلى خان امیر نظام والى آذربایجان انجام گرفته است (رک: ترجمه یمینى چاپ آقاى قویم ص۹ و ۲۷۲).

از میان شرحهاى مذکور الفتح الوهبى(یا شرح منینى) و شرح نجاتى مشهورند و از مآخذ معتبر به شمار مى‌آیند.

۸ – رینولد مستشرق انگلیسى تاریخ یمینى را از روى ترجمه جرفادقانى(کتاب حاضر) به زبان انگلیسى ترجمه کرده و به سال ۱۸۰۸ م.در لندن چاپ کرده است. تاریخ یمینى (متن عربى) در دهلى به سال ۱۸۴۸ م. به کوشش اسپرنگر و در بولاق مصر به سال ۱۲۹۰ ه.ق. و در لاهور به سال ۱۳۰۰ ه.ق. ۱۸۸۳ م.به چاپ رسیده است.

نسخه‌هاى کتاب حاضر

از ترجمه تاریخ یمینى، نسخه‌هاى اصیل و قابل اعتماد و منقّح به جا مانده است.تنها از قرن هفتم چهار نسخه معتبر و استوار به دست داریم که با توجّه به تاریخ ترجمه کتاب یعنى ۶۰۳ ه.ق. این مطلب بسیار حائز اهمّیّت است، و نسخه‌هاى خطّى دیگرى نیز از قرنهاى نهم و یازدهم و سیزدهم وجود دارد. مشخّصات همه نسخ موجود بدین قرار است:

۱ – نسخه خطّى کتابخانه اسعد افندى (ترکیّه) به شماره ۲۲۲۵ شامل ۱۹۷ ورق، کتابت شده به سال ۶۳۲ ه.ق.توسّط محمّد بن محمّد بن عبدالرّحمن الرّازى

۲ – نسخه خطّى کتابخانه شهید على پاشا (ترکیّه) به شماره ۱۸۵۴ شامل ۲۱۴ ورق، کتابت شده به سال ۶۳۸ ه.ق. این نسخه بسیار منقّح و عبارات عربى آن مشکول و معرب، و کامل ترین همه نسخ یعنى شامل مرثیه نصر بن ناصر الدّین به متن عربى و «خاتمه یمینى»(حوادث ایام) نگارش جرفادقانى در باب احوال روزگار خود و بیان شورشها و فتنه‌هاست، و نیز شامل ترجمه آخر یمینى است که عتبى آن را در ذکر شخصى از مردم خراسان نوشته است و این قسمت را شخصى به نام ابواسماعیل سکّرى ترجمه کرده.تمام این نسخه با ضمایم آن به دست محمّد بن المهذّب نوشته شده است.

۳ – نسخه خطّى متعلّق به موزه بریتانیا به شماره ۰۵۹,۴۲٫ddA موجود ۲۳۶ برگ و اصل ۲۷۶ برگ(برگهایى از نسخه عکسى کتاب افتاده)، اندازه «۵۷/۹در۷ اینچ» ۱۵ سطرى، به خطّ نسخ خوش با اعراب، نوشته شده به تاریخ رجب ۶۶۴ ه.ق. به خطّ سعید بن عثمان البخارى، محل تحریر نا معلوم(رک: فهرست ریو، ج ۱ ص۱۵۷).

۴ – نسخه خطّى کتابخانه ایاصوفیا (ترکیّه) به شماره ۳۱۴۷ داراى ۲۷۹ برگ، کتابت شده به سال ۶۹۶ ه.ق.توسط قتلوجه بن عبداللّه کاتب در شهر ارزنجان.این نسخه از نظر صحّت کتابت و اصالت چندان حائز اهمیّت نیست و شامل مرثیه نصر به عربى و نیز خاتمه یمینى نگارش جرفادقانى است.

۵ – نسخه خطّى کتابخانه سازمان لغت نامه دهخدا به شماره ۵۴۱ کتابت شده به سال ۱۲۶۵ ه.ق.نسخه نسبتا کاملى است و اشعار و قصاید عربى در آن به طور کامل نقل شده است.به خطّ نستعلیق نوشته شده و کاتب آن میر عبدالمجید حسینى اصفهانى است.

۶ – نسخه خطّى کتابخانه مرکزى دانشگاه (کتب اهدایى آقاى مشکوه) به شماره ۱۳۱، این نسخه به خط نسخ نزدیک به ثلث، معمول قرن هشتم است، نویسنده ابن القاضى، در سال ۷۴۵ آن را نوشته است، تصحیح شده و افتادگیها را در هامش نوشته‌اند، شماره صفحات ۱۴۶ و اندازه آن «۴۲در۵/۶۱» و «۵/۸۱در۴۱»، ۲۱ و ۲۲ سطر.

۷ – نسخه خطّى کتابخانه دولتى تربیت تبریز به شماره ۱۸۳ کتابت شده به سال ۱۲۷۲ ه.ق. توسط کاتب بدیع بن مصطفى بن عبدالحمّد موسوى اصفهانى، که شامل مرثیه نصر بن ناصر الدّین و خاتمه یمینى هر دو مى‌باشد.

۸ – نسخه چاپى که به اهتمام بهاء الدّوله بهمن میرزا فرزند فتحعلى شاه قاجار و تصحیح حبیب الدّین محمّد گلپایگانى در طهران به سال ۱۲۷۲ به چاپ سنگى طبع شده و متن عربى مرثیه نصر بن ناصر الدّین را ندارد، ولى ترجمه آن توسّط خود مصحّح انجام شده و بدان الحاق گردیده است و خاتمه یمینى را نیز ندارد.در این نسخه شرح برخى لغات و توضیح مطالب در هامش آمده است.

۹ – نسخه چاپى که به کوشش آقاى على قویم به سال ۱۳۳۴ ه.ش.به چاپ سربى با حواشى لازم در تهران طبع شده و متن عربى مرثیه را ندارد و ترجمه آن را از چاپ حبیب الدّین گلپایگانى نقل کرده است، خاتمه یمینى را نیز نیاورده و در مقابل رساله دیگرى به عنوان «ذکر عاقبت امر محرر این رساله (ابونصر عتبى)پس از فراغت از شرح حالات سلطان یمین الدّوله محمود و بیان آنچه شمس الکفاه خواجه احمد بن الحسن میمندى در حقّ من از ایفاء مکرمت و اعطاء حقّ خدمت قصد کرده بود»همراه با رساله «بثّ الشّکوى» بر کتاب افزوده.این رساله از تاریخ عتبى توسط حاج میرزا على ثقهالاسلام تبریزى ترجمه شده است.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

ابونصر محمد بن عبدالجبار العتبی

مترجم

ابوالشرف ناصح بن ظفر بن سعد جرفادقانی
به تصحیح دکتر جعفر شعار

تعداد صفحات

745

حجم (مگ)

25

نوع فایل

اسکن شده

دیدگاهی دارید؟