توضیحات
خیال تو
نیلوفر سر در سینهام فرو برد و میگفت :دیدی خاله ماهی مرد،دیدی پا پری دیگه پا نداشت.چشم گریانش را بوسیدم و گفتم:مهم نیست ،پا پری پر نو درمیورد و ماهیها هم دوباره تخمریزی میکنند.وقتی ماهی جان میداد حس کردم که خودم دارم جان میدهم…
دیدگاهی دارید؟