توضیحات
سید حسن مدرس
از مقدمه کتاب:
شرح مبارزات و به خصوص قتل فجیع و دلخراش مرحوم مدرس که واقعا یکی از جالبترین حماسه های حیرت انگیز و بسیار آموزنده سیاسی – اجتماعی است، باز دو سوال سوزان را برای چند هزارمین بار در ذهن زنده می کند.
سوال اول اینکه آیا خیر جامعه و افراد آن در این است که دین از سیاست به کلی جدا باشد؟ یعنی رهبران مذهبی مطلقا به امور آخرت و تزکیه نفس و بهتر ساختن رفتار و روحیه افراد به وسیله ارشاد و تعالیم دینی بپردازند و دیگر هیچ مداخله ای در امور سیاسی جامعه نکنند؟ یا اینکه مصلحت و خیر جامعه در این است که رهبران دینی مثل صدر اسلام در عین حال رهبران سیاسی و امور حکومتی نیز باشند؟
سوال دوم این است که آیا صداقت و شجاعت ولو آنکه به قیمت جان آدم تمام شود بیشتر مطابق رویه عقلائی است و باید تجمید و تشویق شود، یا در صورت لزوم تقیه را به حد لازم باید رعایت نمود؟..
دیدگاهی دارید؟