66

 

خاطرات شهید مرتضی آوینی

توضیحات

منبع کتاب، کتاب همسفر خورشید می باشد که راویان خاطرات، از دوستان و همرزمان شهید می باشند

صدای گنجشک ها، فضای حیاط را پر کرده بود. بابای مدرسه جارو به دست از اتاقش بیرون آمد. مرتضی! مرتضی! حواست کجاست؟! زنگ کلاس خورده و مرتضی هراسان وارد کلاس شد.

آقای مدیر نگاهی به تخته سیاه انداخت. روی آن با خطی زیبا نوشته شده بود: «خلیج عقبه از آن ملت عرب است». ابروانش به هم گره خورد. هر کس آن را نوشته، زود بلند شود. مرتضی نگاهی به بچه های کلاس کرد. هنوز گنجشک ها در حیاط بودند. صدای قناری آقای مدیر هم به گوش می رسید.

دوباره در رؤیا فرو رفت. یکی از بچه ها برخواست و گفت: «آقا اجازه! این را آوینی نوشته است». فریاد مدیر مرتضی را بخود آورد: «بیا دم دفتر تا پرونده ات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه». معلم کلاس جلو آمد و آرام به مدیر چیزی گفت. چشمان مدیر به دانش آموزان دوخته شد. قلیان احساسات کودکانه مرتضی گویای صداقت باطنی اش بود و مدیر … ، سید مرتضی، آرام و بی صدا سرجایش بازگشت. اما هنوز صدای گنجشکان حیاط و قناری آقای مدیر به گوش می رسید. آزادی مفهوم زیبای ذهن کودک شد.
فهرست؛ مفهوم زیبای آزادی، تعلقات سید مرتضی، نخل تنومند، ندامت، خضر زمان، زندگی و نماز، مرد بارانی، دفتر سپید قلمی سرخ، داروی درد وصال، سفر حج، در حضور غربت یاران، در باغ شهادت باز است، گل سرخ، مروارید گم شده یقین، برهوت، معنای زندگی، قداست اشک، گلچین بی قراری، مروارید گم شده رهبر، تشییع باشکوه، آخرین لبیک، راز چشمان سید مرتضی، شناخت مرتضی، سفر به کوی دوست، شهید آشنا، مرده اوییم و بدو زنده ایم، بال در بال ملائک، و …

توضیحات تکمیلی

نویسنده

حجم (مگ)

11.1

نوع فایل

تایپ شده

تعداد صفحات

843

شناسنامۀ کتاب

کتابخانه فانوس

دیدگاهی دارید؟