توضیحات
درنگ جلد ۲
کتاب «جوامع الحکایات و لوامع الروایات» (به معنی گردآوردهای از داستانها و درخششهایی از بازگفتهها) اثر «محمد عوفی» مجموعهای از داستانهای تاریخی، اخلاقی و مذهبی است که گوشهای از تاریخ تمدن و ادبیات جهان اسلام و ایران را در قرن هفتم هجری به تصویر میکشد. همچنین کتاب «گلستان» نوشته «سعدی شیرازی» نیز یکی از تأثیرگذارترین کتابهای نثر مسجع(آهنگین) در ادبیات فارسی است که شامل مجموعهای از حکایتهای مستقل، اندرزنامهها و جملههای قصار است. کتاب گلستان را میتوان گزارش سعدی از اوضاع فرهنگیو اجتماعی جامعه زمان خود (قرن هفتم هجری) دانست. حال از شما دعوت میکنیم تا در این مجموعه سه جلدی، شنونده اقتباس نمایشی یکصد حکایت برگزیده از این دو کتاب باشید. داستانهای مجموعه نمایشی «درنگ» برگرفته از حکایتهای ادبیات کهن فارسی نظیر «جوامع الحکایات» و «گلستان سعدی» است. «مرد خسیس»: «حبیب» مرد خسیسی است. روزی «ریحان» همسرش، به نزد او میآید و میگوید که پسرشان «مراد» مریض است و او باید طبیب بر بالینش بیاورد، ولی حبیب حاضر نیست سکهای برای طبیب خرج کند و دستمزد او را بدهد. سرانجام ریحان او را راضی میکند و طبیب میآید. ولی طبیب میگوید که آنها دیر به سراغش رفتهاند و بیماری آنقدر پیشرفت کرده که از دست او کاری بر نمیآید. حبیب نگران سکههایش است و آنها را از طبیب پس میگیرد. طبیب میرود ولی دلش به حال جوان میسوزد و با دارویی که ساخته باز میگردد. «کاروان سالار»: «نعمت» سراغ کاروان سالار میرود و به او میگوید که در این سفر همراه آنهاست. نعمت میپرسد که در کاروان او کمانداران و شمشیرزنان پهلوان و زورمند جایی دارند یا خیر؟ چرا که همه دارایی خودش را برای تجارت در این سفر همراه دارد و نگران راهزنان است. کاروان سالار خیال او را راحت میکند، اما نعمت نگران داراییاش است. در این حین جوانی دیگر به نام «صابر» سرمیرسد که با خود شمشیر دارد و میخواهد همراه آنها شود. نعمت اصرار میکند که صابر همراهشان باشد؛ چراکه کمانداران کاروان سالار، پیر بودند و به گفته او باتجربه، ولی نعمت همچنان نگران داراییش بود. راهزنان در میانه راه به آنها حمله میکنند. نعمت از صابر میخواهد با آنها بجنگد، ولی صابر میترسد و از کاروان سالار کمک میخواهد…. و دیگر حکایات پندآموز و حکمتآموز که شنیدنی است…. فصل اول / مردخسیس، غلامسخنچین فصل دوم / سخناناسرارآمیز، آرزویغلط فصل سوم / کسب و کار، کیاستزنبزاز فصل چهارم / سفر و تجارت، راهنمایی شاگرد استاد را فصل پنجم / عبرت، عقوبت فصل ششم / مهرمادرانه، نیتخیر فصل هفتم / دخترپادشاه و دزدگوهر، مهماننوازی زن بادیهنشین فصل هشتم / کاروانسالار، راندهشده فصل نهم / خواجهنُعمان، رفیقشفیق فصل دهم / برکتامانتداری، ثمره صبر و تحمل و زیانعجله فصل یازدهم / دزدیدرمیانکشتی، فریبشیطان فصل دوازدهم / دوستخوب، غلامخائن فصل سیزدهم / پایداریدرکسبعلم، منارهاسکندریه و حیلهراهبان، آیینمهمانداری فصل چهاردهم / همسایهبد، همنشین، راه فصل پانزدهم / امیدبهزندگی، هیزمشکن، جوابلطیف
دیگر نسخه های این کتاب
دیدگاهی دارید؟