توضیحات
قابیل و اقلیما
فرض کنید ببینید که بعد از یک روز کاری شلوغ، خسته و کوفه به آپارتمانتان برسید و ببینید که یک مرد، در روز روشن و جلو چشم یک عالم آدمی که مثل مور و ملخ توی خیابان وول میخورند، با قفل در اصلی ساختمان ور میرود و راحت و بیرودربایستی زور میزند که آن را باز کند؛ آن هم نه با یک سنجاق ناقابل، که با تمام امکانات بایسته و شایسته.
این دقیقاً اتفاقی بود که دو روز پیش برای من افتاد. من منطقیترین کاری را که میتونستم انجام دادم. خونسردی خودم را حفظ کردم، نزدیک رفتم و گفتم: «مشکلی پیش اومده؟» مرد خیلی خونسردتر از چیزی که انتظارش را داشته باشید، گفت:
«سلام خانم! شماتوی این آپارتمان زندگی میکنید؟» و هنگامی که پاسخ مثبت من را شنید، خیلی مؤدبانه یک کارت شناسایی نشانم داد و با لبخندی که تا پایان حرفش حفظ شد، ادامه داد: «از زیارتتون خوشوقتم. من آرش تمدن هستم. متأسفانه در ایران رسم نیست که امثال من چهرههای رسانهای بشن و همینه که احتمالاً منو به جا نیاوردین. بچهها بهم میگن گرگ نجیبزاده. به اتهام چند فقره سرقت مسلحانه تحت تعقیبم و تا امروز که اینجام، چهار نفر رو کشتم که آخریش یه پسربچهی شونزده هفده ساله بود.
دیدگاهی دارید؟