توضیحات
تاریخ
در رمان «تاریخ» نگاه الزا مورانته به جنگ از اهمیت ویژهای برخوردار است. تصاویری که از جنگ ونکات منفیاش ارائه میدهد هنوز هم در دنیای کنونی، اعتبار داشته وسخت عبرت آموز است. خشونتها ودرگیریهای قومی، سیاسی و مذهبی دربرخی نقاط دنیا همچون افغانستان، عراق، پاکستان و بسیاری نقاط دیگر هنوز وجود دارد. بنابراین شاید پیام ضد جنگ مورانته در رمان «تاریخ»، امروز برای ما بیش از هر زمان دیگری مهم بوده ونیازمند آن هستیم.
ازدیگر ویژگیهای رمان «تاریخ» تصویر فوقالعادهای است که از جزییات ارائه میدهد وخواننده را با فضا وشخصیتهای داستان کاملا آشنا میکند، گاهی این جزییات برای خواننده چنان غافلگیرکنده است که با منظومههای حماسی-کمدی و تراژدی -کمدی آن را قابل مقایسه میکند. او درکتابش از یک طرف جنگ را با تمام نیروهایی که بسیج شدهاند به تصویر میکشد و از طرفی بازتاب این جنگ را به صورت پراکنده نشان میدهد مثلا: درمحلههای فقیر نشین رم، سنلورنزو و گتو و حتی در طبیعت آن زمان دربیشهها، رودخانهها و انگار همه اینها به نوعی در پشت رقابتها و زیادهخواهیهای جهان سرمایهداری وبورژوازی درگیر در جنگ، درحال از هم پاشیدن ونابودی است.
رمان «تاریخ» هرچند گوشه چشمی هم به مبارزات چپگرایان دانشجویان شورشی درسال ۱۹۶۸دارد اما نگاهش منتقدانه است. درایتالیای آن روزگار افکار عمومی متمایل به ایدههای آرمانهای چپ بود و در همه محافل صحبت از «لوتا کونتی نوا»، رهبر یک سازمان انقلابی افراطی چپی ومروج مبارزه مسلحانه علیه رژیمهای سرمایهداری در اروپا میکردند، هر کسی نسبت به ایدههای او تردید داشت از او به عنوان ضد انقلابی یادمیکردند. درچنین فضایی رمان الزا مورانته سر از تیراژ ۶۰۰هزار نسخه درمیآورد درحالی که تا آن موقع بالاترین آمار ۱۰۰هزار نسخه که مربوط به کتابهای موراویا بود. چرا این کتاب مورد استقبال قرار گرفت؟ جالب اینکه کتاب به سنتهای رایج ادبیات ورماننویسی پایبند نبود اما انبوه خوانندگان آن معتقد بودند این رمان سمبل رهایی افکار وعقاید رایج و پیش ساخته جامعه است مورانته موفق شده بود با تودههای مردم رابطه عمیق برقرار کند درحالیکه روشنفکران آن زمان کمتر به چنین توفیقی دست یافته بودند. جالب اینکه رقبای چپگرای او نیز الزا را متهم به بهرهبرداری از رنج و درد و یا ترویج ناامیدی میکردند و از دیدگاه مارکسیستها او تمام دنیا را با عینک سیاه بدبینی میبیند. اما واقعیت این بود که الزا مورانته درکتابش جنگ را عمیقا حس کرده و واقعیتهای آن را هرچند تلخ وسیاه به تصویر کشیده بود چیزهایی که همه میخواهند فراموش کنند را او زیر ذرهبین برده بود.
رمان «تاریخ» براساس وقایع حقیقی زندگی مردم جمعآوری شده و از صفحههای حوادث روزنامههای رومی گرفته شده است و با مراجعه به قهرمانان ماجرا سابقه آنها را براساس صور خیال سال به سال دنبال میکند.
رمان «تاریخ» یک رمان چند صدایی است. رمان با یک یا چند جویبار اصلی وفرعی پیوند میخورد با ذکر وقایع جزیی گاهی حالت داستان در داستان پیدا میکند که شاید به مسیر اصلی هم برنگردند، ادامه مییابد.
پایان و عاقبت جنگ برای الزا مورانته یک پایان تلخ است، او نه ماه درد، رنج وکشتارمردم رم به دست نازیها را بهتصویر میکشد و پایان این جنگ برای رم نوید بخش نیست،انگار درتمام رم غیر از آن مادر و فرزند کسی نیست، شهری خالی از سکنه و مملو از اصوات مردگان، انسان حس میکند نویسنده سراسر این رمان را در نور غمانگیز یک غروب نوشته است. الزا مورانته در واقع با این تمثیل میخواهد تصویر نفرتانگیز جنگ و عواقب آن را به ما نشان دهد که تازه با پایان آن گرفتاری و رنج انسانهای درگیر در آن همچنان ادامه دارد وچه بسا سیاهتر ازخود جنگ جلوه میکند و این پیام بزرگی برای انسان درتمامی اعصار است.
از ویژگیهای دیگر نویسنده رمان «تاریخ» این است که خصلت اندیشه ورزانهای دارد، او فطرتا نویسندهای نکتهبین ونظریهپرداز است. وی اعتقاد دارد، رماننویس مانند یک فیلسوف و روانشناس با استفاده از سمبلهای روایتی علاوه برتجسم شاعرانه آنها، به ارائه نظرات ودیدگاههای حکیمانه میپردازد، مثل دانته در«کمدی الهی» نه مثل «ایلیاد» که حالت حکمیانه ندارد.
او به زیبایی نشان میدهد شخصیتهای بد و منفی داستانش مانند شخصیتهای منفی داستان «الیور تویست» اثر دیکنز و یا مثل شخصیتهای رمان «بینوایان» هوگو قابل کنترل نیستند و اینکه جامعه بی هویت زمان خودش قادر به خلع سلاح وکنترل این شخصیتهای منفی نیست. الزا مورانته معتقد است این عناصر منفی در زمان خودشان لابیها وسازمانهای مخوفی بودند که کسی قادر به کنترل آنها نبود و تبهکاری یکی از شخصیتهای رمان «تاریخ» به نام «نلو دانجلی» دربرابر جنایات سازمان یافته وبرنامهریزی شده، لابیهای تبهکارخیلی معصومانه جلوه میکند. قتل عامهای تاریخی، نسلکشیهای متعدد درگوشه وکنار جهان و از جمله در ایتالیا نمونه بارز این جنایات سازمان یافته است.
«تاریخ» رمانی مملو از تاریخ است، یعنی پر از حوادث تاریخی است. آلمانیهایی که میکشند وکشته میشوند، شهرهای بمباران شده، یهودیان اعزامی به کشتارگاهها وبالاخره متفقینی که وارد رم میشوند. همه و همه تاریخ واقعیاند.
رمان «تاریخ» تلاش بزرگی است برای اعلام بیطرفی، به قول چزاره گربولی کسی که تجربه لمس دنیای فراسو را نداشته باشد درک و توجیه رمان «تاریخ »شاید برایش امکان پذیر نباشد.
ازدیگر ویژگیهای رمان «تاریخ» تصویر فوقالعادهای است که از جزییات ارائه میدهد وخواننده را با فضا وشخصیتهای داستان کاملا آشنا میکند، گاهی این جزییات برای خواننده چنان غافلگیرکنده است که با منظومههای حماسی-کمدی و تراژدی -کمدی آن را قابل مقایسه میکند. او درکتابش از یک طرف جنگ را با تمام نیروهایی که بسیج شدهاند به تصویر میکشد و از طرفی بازتاب این جنگ را به صورت پراکنده نشان میدهد مثلا: درمحلههای فقیر نشین رم، سنلورنزو و گتو و حتی در طبیعت آن زمان دربیشهها، رودخانهها و انگار همه اینها به نوعی در پشت رقابتها و زیادهخواهیهای جهان سرمایهداری وبورژوازی درگیر در جنگ، درحال از هم پاشیدن ونابودی است.
رمان «تاریخ» هرچند گوشه چشمی هم به مبارزات چپگرایان دانشجویان شورشی درسال ۱۹۶۸دارد اما نگاهش منتقدانه است. درایتالیای آن روزگار افکار عمومی متمایل به ایدههای آرمانهای چپ بود و در همه محافل صحبت از «لوتا کونتی نوا»، رهبر یک سازمان انقلابی افراطی چپی ومروج مبارزه مسلحانه علیه رژیمهای سرمایهداری در اروپا میکردند، هر کسی نسبت به ایدههای او تردید داشت از او به عنوان ضد انقلابی یادمیکردند. درچنین فضایی رمان الزا مورانته سر از تیراژ ۶۰۰هزار نسخه درمیآورد درحالی که تا آن موقع بالاترین آمار ۱۰۰هزار نسخه که مربوط به کتابهای موراویا بود. چرا این کتاب مورد استقبال قرار گرفت؟ جالب اینکه کتاب به سنتهای رایج ادبیات ورماننویسی پایبند نبود اما انبوه خوانندگان آن معتقد بودند این رمان سمبل رهایی افکار وعقاید رایج و پیش ساخته جامعه است مورانته موفق شده بود با تودههای مردم رابطه عمیق برقرار کند درحالیکه روشنفکران آن زمان کمتر به چنین توفیقی دست یافته بودند. جالب اینکه رقبای چپگرای او نیز الزا را متهم به بهرهبرداری از رنج و درد و یا ترویج ناامیدی میکردند و از دیدگاه مارکسیستها او تمام دنیا را با عینک سیاه بدبینی میبیند. اما واقعیت این بود که الزا مورانته درکتابش جنگ را عمیقا حس کرده و واقعیتهای آن را هرچند تلخ وسیاه به تصویر کشیده بود چیزهایی که همه میخواهند فراموش کنند را او زیر ذرهبین برده بود.
رمان «تاریخ» براساس وقایع حقیقی زندگی مردم جمعآوری شده و از صفحههای حوادث روزنامههای رومی گرفته شده است و با مراجعه به قهرمانان ماجرا سابقه آنها را براساس صور خیال سال به سال دنبال میکند.
رمان «تاریخ» یک رمان چند صدایی است. رمان با یک یا چند جویبار اصلی وفرعی پیوند میخورد با ذکر وقایع جزیی گاهی حالت داستان در داستان پیدا میکند که شاید به مسیر اصلی هم برنگردند، ادامه مییابد.
پایان و عاقبت جنگ برای الزا مورانته یک پایان تلخ است، او نه ماه درد، رنج وکشتارمردم رم به دست نازیها را بهتصویر میکشد و پایان این جنگ برای رم نوید بخش نیست،انگار درتمام رم غیر از آن مادر و فرزند کسی نیست، شهری خالی از سکنه و مملو از اصوات مردگان، انسان حس میکند نویسنده سراسر این رمان را در نور غمانگیز یک غروب نوشته است. الزا مورانته در واقع با این تمثیل میخواهد تصویر نفرتانگیز جنگ و عواقب آن را به ما نشان دهد که تازه با پایان آن گرفتاری و رنج انسانهای درگیر در آن همچنان ادامه دارد وچه بسا سیاهتر ازخود جنگ جلوه میکند و این پیام بزرگی برای انسان درتمامی اعصار است.
از ویژگیهای دیگر نویسنده رمان «تاریخ» این است که خصلت اندیشه ورزانهای دارد، او فطرتا نویسندهای نکتهبین ونظریهپرداز است. وی اعتقاد دارد، رماننویس مانند یک فیلسوف و روانشناس با استفاده از سمبلهای روایتی علاوه برتجسم شاعرانه آنها، به ارائه نظرات ودیدگاههای حکیمانه میپردازد، مثل دانته در«کمدی الهی» نه مثل «ایلیاد» که حالت حکمیانه ندارد.
او به زیبایی نشان میدهد شخصیتهای بد و منفی داستانش مانند شخصیتهای منفی داستان «الیور تویست» اثر دیکنز و یا مثل شخصیتهای رمان «بینوایان» هوگو قابل کنترل نیستند و اینکه جامعه بی هویت زمان خودش قادر به خلع سلاح وکنترل این شخصیتهای منفی نیست. الزا مورانته معتقد است این عناصر منفی در زمان خودشان لابیها وسازمانهای مخوفی بودند که کسی قادر به کنترل آنها نبود و تبهکاری یکی از شخصیتهای رمان «تاریخ» به نام «نلو دانجلی» دربرابر جنایات سازمان یافته وبرنامهریزی شده، لابیهای تبهکارخیلی معصومانه جلوه میکند. قتل عامهای تاریخی، نسلکشیهای متعدد درگوشه وکنار جهان و از جمله در ایتالیا نمونه بارز این جنایات سازمان یافته است.
«تاریخ» رمانی مملو از تاریخ است، یعنی پر از حوادث تاریخی است. آلمانیهایی که میکشند وکشته میشوند، شهرهای بمباران شده، یهودیان اعزامی به کشتارگاهها وبالاخره متفقینی که وارد رم میشوند. همه و همه تاریخ واقعیاند.
رمان «تاریخ» تلاش بزرگی است برای اعلام بیطرفی، به قول چزاره گربولی کسی که تجربه لمس دنیای فراسو را نداشته باشد درک و توجیه رمان «تاریخ »شاید برایش امکان پذیر نباشد.
ماجرای رمان از این قرار است :در یکی از روزهای ماه ژانویه ۱۹۴۱، سربازی آلمانی که قصد سفر به آفریقا داشت، در یکی از محلههای رم، به نام “سن لورنزو”، گذارش به میخانهای افتاد و با رفع عطش شراب، در صدد رفع عطش دیگری بر آمد ;اما در آن وضعیت بهتر از آموزگار پا به سن گذاشتهای که با زنبیل خرید روزانه به خانه باز میگشت، پیدا نکرد .زن آموزگار نسب به مادری یهودی میبرد و قوانین جزایی زمان جنگ، او را از نظر حقوقی با دیگران مساوی نمیدانست ;از این رو زن نگون بخت میکوشید پنهان از انظار، زندگی غیر قانونی خود را ادامه دهد .زن بیوه “ایدا راموندو “نام داشت، در کالابریا به دنیا آمده و از شوهر متوفایش پسر ولگردی به نام “نینومانکوز “برایش یادگار مانده بود .سرباز متجاوز هنگام سفر به آفریقا هواپیمایش سقوط میکند و میمیرد و زن آموزگار از او کودکی به دنیا میآورد به نام “اوزپه .”پس از تولد کودک، در محله سن لورنزو، مثلث خانوادگی مادر و دو فرزند شکل میگیرد ;اما با پیشرفت جنگ و تقسیم ایتالیا به دو بخش شمالی و جنوبی، گروه خانوادگی از هم میپاشد .نینو به سوی شمال میشتابد .او به پارتیزانی سلحشور و دست نیازیدنی بدل میشود ; اما سرانجام به صف راهزنان و قاچاقچیها میپیوندد” .ایدا “و “اوزپه ” از بمبباران محله سن لورنزو ( ۱۹ژوئیه ۱۹۴۳) جان سالم به در میبرند ; آنها با از دست دادن خانه و کاشانه به محله “پیترالاتا “در حومه رم پناه میبرند .در میانه رمان، مادر و فرزند سر پناه مناسبتری در “تستاچو”، در خانه زن و شوهری از اهالی “چوچاریا “مییابند .با پایان جنگ، ایدا موفق به اجاره آپارتمان نسبتا آبرومندی میشود .در این زمان نینو میمیرد و اوزپه با نخستین نشانههای بیماری صرع، که او را به زودی از پای در خواهد آورد، دست و پنجه نرم میکند .در صفحات پایانی رمان، اوزپه بر اثر بیماری در تنهایی و ناامیدی در حالی که مونسی به جز سگ محبوبش “بلا “نداشت میمیرد و ایدا با دیدن صحنه مرگ اوزپه کارش به جنون میکشد و نه سال بعد در ۵۳سالگی در بیمارستان روانی جان میسپارد . در آغاز کتاب، نوشتهای با عنوان “تاملاتی درباره رمان تاریخ “از “چزاره گربولی “به طبع رسیده است .
دیدگاهی دارید؟