توضیحات
روز خرگوش
«روز خرگوش» رمانی از نویسنده توانای ایرانی، بلقیس سلیمانی است. نگاه بلقیس سلیمانی به زندگی نگاهی واقعگرایانه است. به همین دلیل اغلب کتابهای او قابل درک و قابل لمس هستند. رمان روز خرگوش گزارشی از زندگی یک روز زنِ اصلی داستان ارائه میدهد.
آذین زن چهل و شش سالهای است که از همسر سابق خود، ایرج، جدا شده و همراه با پسرش هومن زندگی میکند. دلیل جدایی آذین از ایرج را نمیدانیم. فقط از آنچه گفته میشود اینقدری دستگیرمان میشود که ایرج، آذین و هومن را در ایران رها کرده و به آمریکا رفته و در آنجا هم ظاهراً با زنی به نام مینو وارد رابطه شده است. آذین بخاطر مراقبت از مادر پریشاناحوالش در ایران میماند. گویا او هرگز برای پس گرفتن و برگرداندن مردش تلاشی هم نمیکند، بلکه به حمایت دورادور او قناعت مینماید.
روز خرگوش در بخشهای مختلف خود، روایتگر برشهای مختلف زندگی این زن میانسال است.
در هر یک از این برشها، نویسنده به وجهی از شخصیت این زن میپردازد و روی نقشهای مختلف خانوادگی و اجتماعی او تمرکز میکند. سلیمانی یک جا زندگی آذین را بهعنوان مادر، یک جا بهعنوان همسر سابق مردی به آمریکا رفته، یک جا بهعنوان مترجم، یک جا بهعنوان دختر، یک جا بهعنوان نامزد مردی پنجاه و هفت ساله، یک جا بهعنوان منتقد داستان و حتی یک جا بهعنوان راننده تاکسی روایت میکند.
«نردههای سبز دانشگاه تهران پیدا میشوند، حس میکنم نمیتوانم نفس بکشم، قفسهٔ سینهام سنگین شده. چرا این سه روز این حال را نداشتم؟ حضور ایرج و گذشته است که حالم را دگرگون کرده؟ چه چیزی در این دانشگاه قدیمی هست که نفسم را بند میآورد؟ بهنظرم دانشگاه تهران جایی در میانهٔ یک سیرک عظیم و پرزرقوبرق و انباشته از صدا و جلفی و سبکی است. این سیرک عظیم، تهرانِ پر از نئون، پر از مهاجر، پر از تازهوارد و پر از تماشاچی است که تو را به سرگیجه میاندازد. سراسیمهات میکند و تو ناگهان در این آشفتهبازار جایی را میبینی که تو را فرا میخواند.»
نویسنده با استفاده از تضاد و پارادوکس بین دو شخصیت زن در اثرش، خواننده را با دو گونه از زن در جامعهء کنونی رو به رو میکند. آذین زنی درونگرا ،منفعل و اقتدارپذیر است که با هنجارها کنار میآید و تقدیرش را بدون هیچ چون و چرایی میپذیرد.
دیدگاهی دارید؟