توضیحات
مترسک نیمه شب راه می افتد
مزرعه پدربزرگ و مادربزرگِ جودی شگفت انگیز ترین مکان در دنیا نمی باشد و با تمام اینها جودی بسیار علاقه دارد تابستان را انجا سپری کند .
آخر داستانهای وحشتناک پدربزرگ و پنکیک های شکلاتی مادربزرگ کم نظیر است. ولی امسال تابستان مزرعه در حقیقت عوض گشته است. محصول ذرت بسیار کم شده و مادربزرگ و پدربزرگ غمگین و بی حوصله هستند. مترسک پیش رفته و دوازده مترسک با چهره های بسیار زشت و وحشتناک جایش را گرفته اند. یک شب جودی صحنه بسیار شگف آوری را دید .مترسک ها حرکت می نمودند. روی پاهایشان پیچ و تاب خورده و مترسک ها زنده میشوند .
آثار دیگر آر.ال.استاین
دیدگاهی دارید؟