توضیحات
راز خانم مارپل
کانوی جفرسون پیرمرد پولداری که مایل بود دختر موبور همیشه نزدش باشد و تصمیم گرفت بهترین چیزها را در دنیا به او بدهد یعنی پول اما خویشان جفرسون مخالف بودند آن ها پول را حق خود می دانستند این طور به نظر می رسید که دختر جوان و باهوش همه پول ها را تصاحب خواهد کرد تا اینکه بالاخره کسی او را خفه کرد خانم بنتری خواب می دید نخودهای او در نمایشگاه گل جایزه اول را ربوده بود…..
.
دیگر آثار آگاتا کریستی
دیدگاهی دارید؟